..::سجّاده::..

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین علیهم السلام

..::سجّاده::..

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین علیهم السلام

..::سجّاده::..

بسم الله...
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم؛
إن شاء الله بتوانیم در این دنیای مجازی سهمی از دین خود را به فرهنگ شیعه و به خاندان اهل کرم علیهم السلام اداء کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج؛
و من الله توفیق؛
یاعلی...

طبقه بندی موضوعی

شاهد سوم : نزول آیه اکمال ، بعد از قضیه غدیر :

       یکی از قرائنی که ثابت می‌کند مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت آن حضرت بوده ،‌ نزول آیه إکمال است که خداوند می‌فرماید :

       الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَرَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا . المائده / 3 .

    امروز ، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏ .

       نزول این آیه کریمه بعد از خطبه غدیر ، دلیل واضحی است بر این که مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله  اثبات ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام بعد از خودش بوده است ؛ زیرا چیزی در خطبه غدیر دیده نمی‌شود که صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را داشته باشد ؛ جز ولایت امیر مؤمنان علیه السلام .

       بنابراین آیا اعلام محبت و دوستی امیر مؤمنان علیه السلام می‌تواند إکمال دین و إتمام نعمت پروردگار لقب بگیرد ؟ مگر دوست داشتن مؤمنان نخستین بار بود که اعلام می‌شد ؟

       روایات صحیح السندی در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که ثابت می‌کند ، این آیه بعد از إتمام خطبه غدیر ، نازل شده است که ما فقط به یک روایت اشاره می‌کنیم :

       خطیب بغدادی در ترجمه حبشون بن موسی می‌نویسد :

       أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمرة بن ربیعة القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال :

       من صام یوم ثمان عشرة من ذی الحجة کتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه .

       فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنزل الله الیوم أکملت لکم دینکم .

       اشتهر هذا الحدیث من روایة حبشون وکان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمرة بن ربیعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة وذکر مثل ما تقدم أو نحوه .

       ومن صام یوم سبعة وعشرین من رجب کتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرسالة .

    از ابوهریره نقل شده است که گفت : کسی که روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه برای وی نوشته می‌شود ، این روز ، روز غدیر خم است ، روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود : آیا من رهبر مؤمنان نیستم ؟ گفتند : چرا ای رسول خدا. فرمود : هر کس من مولای او هستم علی مولای او است .

    عمر گفت : تبریک ، تبریک ای پسر ابوطالب ، تو اکنون مولای من و مولای هر مسلمانی ، سپس این آیه نازل شد : امروز دین شما را کامل کردم .

    این روایت را حبشون بن موسی نقل کرده است که گفته می‌شود تنها راوی او است سپس دیگران از او تبعیت نموده و با سند آن را نقل کرده‌اند .

        الخطیب البغدادی ، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای 463هـ) ، تاریخ بغداد ، ج 8  ، ص 289 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت .

       همین روایت را الشجری الجرجانی (متوفای499 هـ) در کتاب الأمالی با همین سند در سه جای از کتابش نقل کرده است :

        الشجری الجرجانی  ، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی ، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة ، ج 1 ، ص 192 ، و ج1 ، ص 343 ، و ج2 ، ص102 ، تحقیق : محمد حسن اسماعیل ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1422 هـ - 2001م  .

بررسی سند روایت :

عبد الله بن علی بن محمد بن بشران :

       وی استاد خطیب بغدادی و ثقه است ؛ چنانچه در باره او گفته است :

       کتبت عنه وکان سماعه صحیحاً .

    از عبد الله بن علی بن محمد بن بشران روایاتی را نوشته ام و  شنیده های او صحیح بود.

        تاریخ بغداد ، ج 10 ، ص 14 ، رقم : 5130 .

علی بن عمر الحافظ :

       علی بن عمر ، همان دار قطنی معروف و صاحب سنن است که در وثاقت او تردیدی نیست ؛ چنانچه ذهبی در باره او می‌گوید‌ :

       قال أبو بکر الخطیب کان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفة بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقة وصحة الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات .

    دار قطنی یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندی نداشت اوپیشوای زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائی حدیث و شناخت نامهای راویان به او ختم می شد، راستگو و مورد اعتماد و دارای اعتقادی صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوی  بود.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 16  ، ص 452 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ  .

أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال :

       خطیب بغدادی در باره او می‌گوید :

       وکان ثقة یسکن باب البصرة .

    حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سکونت داشت.

        تاریخ بغداد ، ج 8  ، ص 289.

       و بعد از نقل روایت إکمال نیز روایت دیگری را نقل کرده و می‌گوید :

       الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق ... .

    علی بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسی راستگو است.

        تاریخ بغداد ، ج 8  ، ص 4391 .

علی بن سعید الرملی :

       5839 [ 5857 ] علی بن أبی حملة شیخ ضمرة بن ربیعة ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تکلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الکتب الستة مع ثقته .

    علی بن ابی حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادی نمی بینم وکسی را هم ندیده ام که در باره او سخنی گفته باشد، او کارهایش خوب بود ولی با این که ثقه است صاحبان کتب سته از وی روایت نقل نکرده‌اند.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج 5  ، ص 153 ـ 154 ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1995م .

       وإذا کان ثقة ولم یتکلم فیه أحد فکیف نذکره فی الضعفاء

    علی بن سعید رملی ثقه است و کسی در باره وی سخنی نگفته است ، پس چرا باید نام وی را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟.

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) لسان المیزان ، ج 4  ، ص 227 ، تحقیق : دائرة المعرف النظامیة - الهند ، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت ، الطبعة : الثالثة ، 1406هـ – 1986م .

ضمرة بن ربیعة القرشی

       من الثقات المأمونین رجل صالح صالح الحدیث لم یکن بالشام رجل یشبهه

    از افراد مورد وثوق و اعتماد ضمره بن ربیعه قرشی است و وی انسانی صالح و حدیثش هم خوب است که در شام مانند او نبود.

        الشیبانی ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ) ، العلل ومعرفة الرجال ، ج 2  ، ص 366 ، تحقیق : وصی الله بن محمد عباس ، ناشر : المکتب الإسلامی ، دار الخانی - بیروت ، الریاض  ، الطبعة : الأولى ، 1408 - 1988 .

عبد الله بن شوذب

       عبد الله بن شوذب الخراسانی أبو عبد الرحمن سکن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة .

    عبد الله بن شوذب خراسانی ساکن بصره بود سپس به شام رفت ، انسانی راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثین است.

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) ، تقریب التهذیب ، ج 1  ، ص 3386 ، رقم : 3387 ، تحقیق : محمد عوامة ، ناشر : دار الرشید - سوریا ، الطبعة : الأولى ، 1406 - 1986 م .

مطر الوراق :

       مطر الوراق . الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصرة مولى علباء بن أحمر الیشکری کان من العلماء العاملین وکان یکتب المصاحف ویتقن ذلک

    مطر الوراق پیشوای زاهد راستگو، اصل او خراسانی است و ساکن بصره شد، وی از دانشمندان شایسته و از نویسندگان قرآن بود که به درستی آن را انجام می داد.

        سیر أعلام النبلاء ، ج 5  ، ص 452 .

       فمطر من رجال مسلم حسن الحدیث .

    مسلم در کتاب صحیحش از او نقل روایت دارد و از رجال این کتاب است، و روایاتش نیکو است.

        میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج 6  ، ص 445 .

شهر بن حوشب :

       شهر بن حوشب از روات صحیح مسلم است و در وثاقت وی تردید نیست ؛ چنانچه ذهبی در تاریخ الإسلام در باره او می‌گوید :

       قال حرب الکرمانی : قلت لأحمد بن حنبل : شهر بن حوشب ، فوثقه وقال : ما أحسن حدیثه . وقال حنبل : سمعت أبا عبد الله یقول : شهر لیس به بأس . قال الترمذی : قال محمد یعنی البخاری : شهر حسن الحدیث ، وقوى أمره .

    شهر بن حوشب مشکلی ندارد و حدیثش نیکو  وکارش استوار بود.

        تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 6  ، ص 387 .

       ترمذی در سنن خود بعد از نقل روایتی که در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد ، می‌نویسد :

       وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعیل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما یَتَکَلَّمُ فیه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبی زَیْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ .

    بخاری شهر بن حوشب را توثیق کرد و روایت وی را حسن وصحیح دانسته اند.

        الترمذی السلمی ، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای 279هـ) ، سنن الترمذی ، ج 4  ، ص 434 ، ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

       عجلی در معرفة‌ الثقات می‌نویسد :

       شهر بن حوشب شامی تابعی ثقة .

    شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود .

        العجلی ، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای 261هـ) ، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم ، ج 1  ، ص 461 ، رقم : 741 ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی ، ناشر : مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1405 – 1985م .

       نتیجه : سند روایت صحیح و روات آن همگی از ثقات هستند و ثابت می‌کند که روز غدیر ، روز اکمال دین و اتمام نعمت پروردگار بوده است .

شاهد چهارم : تبریک و تهنیت مردم به امیر مؤمنان علیه السلام :

       بعد از آن که رسول خدا امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود انتخاب و آن را اعلام کرد ، مردم یکی یکی آمدند و به امیر مؤمنان این مقام و منصب جدید را تبریک گفتند . طبیعی است که اگر آن حضرت منصب و سمت جدیدی پیدا نکرده بود و تنها تأکید بر محبت و دوستی و نصرت مطرح بود ، شایستگی تبریک و تهنیت نداشت .

       طبق روایات صحیح السندی که در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد ، خلیفه دوم از کسانی است که خود را به امیر المؤمنین علیه السلام رساند و به آن حضرت منصب جدیدش را تبریک گفت.

       غزالی ، دانشمند شهیر قرن ششم در باره تبریک و تهنیت خلیفه دوم و پیمانی که در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش کرد ، می‌نویسد :

       واجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول : « من کنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحکیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم کأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول : فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا.

    از خطبه‌های رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند . رسول خدا فرمود : هر کس من مولا و سرپرست او هستم ، علی مولا و سرپرست او است . عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) این گونه تبریک گفت :

    «تبریک ، تبریک، ای ابوالحسن ، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی.»

    این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی (علیه السلام) و  نشانه رضایتش از انتخاب علی (علیه السلام) به رهبری امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها ، عمر تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکر کشی‌ها ، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و از مصادیق این سخن  شد : (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله‏اى کردند.

        .الغزالی ، أبو حامد محمد بن محمد  ، سر العالمین وکشف ما فی الدارین ، ج 1 ، ص 18 ، باب فی ترتیب الخلافة والمملکة ، تحقیق : محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ 2003م .

       ذهبی در تاریخ الإسلام با سند صحیح نقل می‌کند :

       وقال حماد بن سلمة ، عن علی بن زید ، وأبی هارون ، عن عدی بن ثابت ، عن البراء قال : کنا مع رسول الله (ص) تحت شجرتین ، ونودی فی الناس : الصلاة جامعة ، ودعا رسول الله (ص) علیاً فأخذ بیده ، وأقامه عن یمینه ، فقال : ألست أولى بکل مؤمن من نفسه قالوا : بلى ، فقال : فإن هذا مولى من أنا مولاه ، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه . فلقیه عمر بن الخطاب فقال : هنیئاً لک یا علی ، أصبحت وأمسیت مولى کل مؤمن ومؤمنة .

       ورواه عبد الرزاق ، عن معمر ، عن علی بن زید .

    براء می‌گوید: با رسول خدا زیر درخت نشسته بودیم، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نیستم؟  گفتند: آری، فرمود: علی مولای کسی است که من مولای او هستم، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمربن خطاب گفت: مبارک باشد بر تو ای علی ، تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان مؤمن هستی.

        تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 3  ، ص 633 .

       علاوه بر روایت صحیح السندی که از خطیب بغدادی در بحث آیه إکمال گذشت‌ ، روایات صحیح السند زیادی در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که بیعت خلیفه دوم را در روز غدیر ثابت می‌کند ؛ از جمله ابن عساکر شافعی در تاریخ مدینه دمشق با سند صحیح قضیه تبریک گفتن خلیفه دوم را نقل می‌کند :

       أبو بکر محمد بن عبد الباقی‌ ، أنا أبو الحسن علی بن إبراهیم بن عیسى المقرىء الباقلانی قراءة علیه وأنا حاضر ، نا أبو بکر بن مالک إملاء ، نا بن صالح الهاشمی ، نا هدبة بن خالد ، حدثنی حماد بن سلمة ، عن علی بن زید بن جدعان ، عن عدی بن ثابت وأبی هارون العبدی ، عن البراء بن عازب  قال : کنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فی حجة الوداع فکسح لرسول الله صلى الله علیه وسلم تحت شجرتین ونودی فی الناس إن الصلاة جامعة فدعا علیا وأخذ بیده فأقامه عن یمینه فقال ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم قالوا بلى قال ألست أولى بکل مؤمن من نفسه قالوا بلى وفی أحد الحدیثین ألیس أزواجی أمهاتکم قالوا بلى قال هذا ولی وأنا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه .

       فقال له عمر هنیئا لک یا علی أصبحت مولای ومولى کل مؤمن

    براء بن عاذب می‌گوید : در حجه الوداع همراه رسول خدا بودیم، زیر درختها را تمیز کردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد ، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود : آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نیستم ؟  گفتند: آری ، فرمود : آیا همسران من مادران شما نیستند ؟ گفتند : آری ، فرمود : این علی رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارک باشد بر تو ای علی ، تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی.

        ابن عساکر الشافعی ، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571هـ) ،‌ تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 42  ، ص 221 ، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری ، ناشر : دار الفکر - بیروت - 1995 .

بررسی سند روایت :

محمد بن عبد الباقی ( 535هـ)  :

       ومحمد بن عبد الباقی بن محمد القاضی أبو بکر الأنصاری البغدادی الحنبلی البزاز مسند العراق ویعرف بقاضی المارستان حضر أبا إسحاق البرمکى وسمع من علی بن عیسى الباقلانی وابی محمد الجوهری وابی الطیب الطبرى وطائفة وتفقه على القاضی أبی یعلى وبرع فی الحساب والهندسة وشارک فی علوم کثیرة وانتهى إلیه علو الإسناد فی زمانه توفى فی رجب وله ثلاث وتسعون سنة وخمسة أشهر .

       قال ابن السمعانی ما رأیت أجمع للفنون منه نظر فی کل علم وسمعته یقول تبت من کل علم تعلمته إلا الحدیث وعلمه .

    محمد بن عبد الباقی مشهور و معروف است به قاضی مارستان، وی در درس ابو اسحاق برمکی شرکت کرد و از علی بن عیس باقلانی و ابو محمد جوهری و ابو الطیب طبری و گروهی دیگر حدیث شنید و استفاده برد، و فقه را نزد ابو یعلی و در حساب و هندسه سرآمد شد و در رشته های علمی زیادی  نکته ها آموخت و در زمان خودش همه چیز به او ختم می شد، سر انجام در سن 93 سالگی در ماه رجب از دنیا رفت.

    سمعانی گفته است : کسی را که جامع فنون علمی باشد غیر از او ندیدم ، از وی شنیدم که می گفت: از همه آموخته هایم توبه کردم مگر از حدیث و دانش حدیث.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) ، العبر فی خبر من غبر ، ج 4  ، ص 96 ، تحقیق : د. صلاح الدین المنجد ، ناشر : مطبعة حکومة الکویت - الکویت ، الطبعة : الثانی ، 1984 .

       العکری الحنبلی می‌‌گوید :

       وقال ابن الخشاب کان مع تفرده بعلم الحساب والفرائض وافتنانه فی علوم عدیدة صدوقا ثبتا فی الروایة متحریا فیها .

    ابن خشاب در باره وی می‌گوید: با این که محمد بن عبد الباقی در دانش ریاضیات و ارث منحصر به فرد بود و در علوم دیگر هم صاحب رای بود ، در علم روایت و حدیث نیز متبحر و راستگو و استوار بود.

        العکری الحنبلی ، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای 1089هـ) ، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 4  ، ص 109 ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط ، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن کثیر  - دمشق ، الطبعة : الأولی ، 1406هـ .

       و أبو الفرج بن جوزی می‌گوید‌ :

       وکان فهماً ثبتاً ، حجة متقناً فی علوم کثیرة ، متفرداً فی علم الفرائض .

    محمد بن عبد الباقی درکی استوار داشت و در دانشهای فراوانی الگو بود، و در  ارث منحصر به فرد بود.

        ابن الجوزی ، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ) ، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم ، ج 18  ، ص 14 ، ناشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1358 .

علی بن ابراهیم بن عیسی (448هـ) :

       الباقلانی . الشیخ الإمام الصادق أبو الحسن علی بن إبراهیم بن عیسى البغدادی الباقلانی المقرئ سمع أبا بکر بن مالک القطیعی وحسینک بن علی التمیمی ومحمد ابن إسماعیل الوراق قال الخطیب کتبنا عنه وکان لا بأس به .

    استاد و پیشوای راستگو علی بن ابراهیم بن عیسی از ابوبکر قطیعی و حسینک تمیمی و محمد وراق حدیث شنید، خطیب در باره وی گفته است: از علی بن عیسی روایت نوشته ام و ایرادی در وی نیست.

        سیر أعلام النبلاء ، ج 17 ، ص 662 ، رقم : 454 .

أبوبکر بن مالک القطیعی (274 ـ368هـ):

       143 - القطیعی * الشیخ العالم المحدث ، مسند الوقت ، أبو بکر ، أحمد بن جعفر بن حمدان بن مالک بن شبیب البغدادی القطیعی الحنبلی ، راوی " مسند الامام أحمد " و " الزهد " و " الفضائل " ، له .

       وقال السلمی سألت الدارقطنی عنه فقال ثقة زاهد قدیم سمعت انه مجاب الدعوة .

    ابوبکر بن مالک قطیعی، استاد، دانشمند و محدث بود،  و ی راوی مسند احمد و کتاب زهد و فضائل است.

        سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 16 ، ص 211 .

       و خطیب بغدادی در باره او می‌گوید :

       سمعت أبا بکر البرقانی وسئل عن ابن مالک فقال : کان شیخا صالحا . وحدثنی البرقانی . قال کنت شدید التنقیر عن حال ابن مالک ؟ حتى ثبت عندی أنه صدوق لا یشک فی سماعه .

    از ابوبکر برقانی در باره ابوبکر بن مالک قطیعی سؤال شد: گفت: او استاد و شایسته بود. اگر چه از وی متنفر بودم ولی برای من ثابت شد که او راستگو بود و در شنیده هایش شک و شبهه ای نیست.

        تاریخ بغداد ، ج 4 ، ص 294 .

فضل بن صالح (300هـ) :

       الفضل بن صالح بن على بن عیسى بن جعفر بن أبى جعفر المنصور یکنى أبا العباس حدث عن هدبة بن خالد وعبد الأعلى بن حماد ویعقوب بن حمید بن کاسب وهدبة بن عبد الوهاب المروزی روى عنه الحسین بن عیاش القطان وإسماعیل بن على الخطبی وأبو القاسم الطبرانی وأحمد بن جعفر بن مالک القطیعی وعیسى بن حامد الرخجی وغیرهم وکان ثقة

    فضل بن صالح از افرادی نقل حدیث دارد و ثقه است.

        تاریخ بغداد ، ج 12  ، ص 374 ، رقم : 6821 .

هدبة بن خالد (235هـ) :

       از روات بخاری ، مسلم و أبو داود

حماد بن سلمة (167هـ) :

       از روات صحیح مسلم و بخاری تعلیقاً .

علی بن زید بن جدعان (131هـ) :

       از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخاری در أدب المفرد .

 عن عدی بن ثابت (116هـ) :

       از روات بخاری ، مسلم و بقیه صحاح سته .

أبی هارون العبدی (134هـ) :

       از روات بخاری ، ترمذی ، إبن ماجه .

       طبق قواعد رجالی اهل سنت ، هر کس که در صحیح بخاری و مسلم روایتی نقل کرده باشد ، وثاقت و عدالتش قطعی است ؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد :

       وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطرة .

    ابن دقیق العید از ابن مفضل که استاد پدرش بوده است نقل حدیث دارد که می گفت: کسی که در طریق راویان بخاری باشد از پل عبور کرده است.

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) ، فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج 13  ، ص 457 ، تحقیق : محب الدین الخطیب ، ناشر : دار المعرفة - بیروت .

       و ابن تیمیه حرّانی در باره صحیح بخاری و مسلم می‌گوید :

       ولکن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمة الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها .

    محتوای صحیح بخاری و مسلم در بین پیشوایان حدیث پذیرفته شده و مورد قبول است ، و همگان بر این مطلب اجماع دارند که به طور قطع و یقین احادیث موجود در این دو کتاب از رسول خدا است .

        الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ) ، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة ، ج 1 ، ص 87 ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت تحقیق : زهیر الشاویش ، 1390هـ – 1970م.

       بنا بر این حدیث مورد بحث ما سند آن  از حماد بن سلمة تا براء بن عازب ، همان سند روایت ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب در باره غدیر است که محمد ناصر البانی در السلسلة الصحیحه ، آن را تصحیح کرده است .

        ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 43 ، ح116 ، فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه  ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

        الألبانی ، محمّد ناصر ، صحیح ابن ماجة ، ج 1 ، ص 26 ، ح113 ، طبق برنامه المکتبة‌ الشاملة .

       نتیجه : تبریک گفتن مردم و به ویژه خلیفه دوم ثابت می‌کند که منظور رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ایشان ؛ چرا که اگر مقصود صرف دوست داشتن بود ، نیازی به  تبریک گفتن نداشت . ضمن این که خلیفه دوم می‌گوید که « أصبحت مولای ومولى کل مولى ؛ تو از امروز مولای ما شدی» ؛ در حالی که دوست داشتن تمام مؤمان از واجباتی است که قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود .

شاهد پنجم : استدلال امیر مؤمنان به حدیث غدیر :

       از چیزهایی که ثابت می‌کند مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوستی ، احتجاج و استدلال امیر مؤمنان به حدیث غدیر است . امیر مؤمنان در رحبه کوفه در مقام رد کسانی که خلافت وی را قبول نداشتند ، صحابه را جمع و حدیث غدیر را به آن‌ها یادآوری کرد . این قضیه با سند‌های صحیح نقل شده است . از آن جایی که ما این مطلب را پیش از این به صورت مفصل در مقاله «احتجاج امیر مؤمنان علیه السلام به حدیث غدیر» بررسی کرده‌ایم ، در این جا به یک روایت اکتفا می‌کنیم :

       احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل می‌کند :

       حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَیْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَیْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَةِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ کُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ أَبُو نُعَیْمٍ فَقَامَ نَاسٌ کَثِیرٌ - فَشَهِدُوا حِینَ أَخَذَهُ بِیَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَکَأَنَّ فِى نَفْسِى شَیْئاً فَلَقِیتُ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِیًّا یَقُولُ کَذَا وَکَذَا. قَالَ فَمَا تُنْکِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ ذَلِکَ لَهُ .

    حضرت على علیه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : شما را به خدا سوگند، هر مرد مسلمانى که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنى را که در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است ، از جا برخیزد و شهادت دهد. سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند  ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیارى‏ شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست امیر المؤمنین على علیه السّلام را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود : آیا می‌دانید که من شایسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مى‏باشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود :هر کس من مولای او هستم ،‌ این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .

    ابو طفیل گفت : از میان جمع در حالى بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتى مى‏کردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم ! «زید» گفت : آنچه را که شنیدى انکار مکن ! زیرا آنچه تو امروز شنیده ای من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده‏ام !

        أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشیبانی (متوفای241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 370 ، ح 19823 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .

       هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :

       رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .

    این روایت را احمد نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .

        الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای807 هـ ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407 .

       محمد ناصر البانی بعد از نقل روایت می‌گوید :

       أخرجه أحمد ( 4 / 370 ) و ابن حبان فی " صحیحه " ( 2205 - موارد الظمآن ) و ابن أبی عاصم ( 1367 و 1368 ) و الطبرانی ( 4968 ) و الضیاء فی " المختارة " ( رقم -527 بتحقیقی ) .

       قلت : و إسناده صحیح على شرط البخاری .

    این روایت بنا بر نقل بخاری سند آن صحیح است.

        البانی ، محمد ناصر ، السلسلة الصحیحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المکتبة الشاملة .

       در تأیید این مطلب می‌توان به گفتگو و استدلال امیر مؤمنان علیه السلام با طلحه در جنگ جمل استناد جست .

       حاکم نیشابوری در المستدرک می‌نویسد :

       أخبرنی الولید وأبو بکر بن قریش ثنا الحسن بن سفیان ثنا محمد بن عبدة ثنا الحسن بن الحسین ثنا رفاعة بن إیاس الضبی عن أبیه عن جده قال کنا مع علی یوم الجمل فبعث إلى طلحة بن عبید الله أن القنی فأتاه طلحة فقال نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من ولاه وعاد من عاداه قال نعم قال فلم تقاتلنی قال لم أذکر قال فانصرف طلحة .

    رفاعه بن ایاس الضبی از جدش که در جنگ جمل حضور داشته است نقل می‌کند که گفت: علی در پیامی برای طلحه در خواست دیدار با وی را نمود، پس  از آمدن طلحه به وی گفت:  تو را به خدا سوگند، آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود: کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، خداوندا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را؟ گفت: آری، فرمود: پس چرا با من می جنگی؟ گفت: آن را فراموش کرده ام .

        الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج 3  ، ص 419 ، ح 5594 ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م .

       اگر حدیث غدیر دلالتی بر حقانیت آن حضرت بر خلافت و امامت نداشت ، چرا امیر المؤمنین با طلحه و دیگران با حادثه غدیر احتجاج می‌کند؟ و چرا طلحه اعتراض نکرد و نگفت ما تو را دوست داریم ؛‌ ولی خلافتت را قبول نداریم، و با عذر خواهی گفت: فراموش کرده بودم؟.

شاهد ششم : استدلال فاطمه زهرا (س) به حدیث غدیر :

       یکی از مواردی که ثابت می‌کند ، رسول خدا امیر مؤمنان علیه السلام را با عنوان خلیفه بعد از خودش انتخاب کرده است ، استدلال فاطمه زهرا سلام الله علیها به حدیث غدیر است.  محمد بن عمر اصفهانی در نزهة الحفاظ می‌نویسد :

       حدثتنا فاطمة بنت علی بن موسى الرضى حدثتنی فاطمة وزینب وأم کلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق قالت حدثتنی فاطمة بنت محمد بن علی حدثتنی فاطمة بنت علی بن الحسین حدثتنی فاطمة وسکینة ابنتا الحسین بن علی عن أم کلثوم بنت فاطمة بنت رسول الله (ص) عن فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم قالت : أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه وقوله علیه السلام لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى علیهما السلام) متفق علیه .

       وهذا الحدیث مسلسل من وجه آخر وهو أن کل واحده من الفواطم تروى عن عمة لها .

    فاطمه دختر علی بن موسی در حدیثی که همگی با نام فاطمه ذکر شده اند و به نقل از فاطمه یادگار پیامبر گرامی اسلام سلام الله علیهما که آن حضرت فرمود: آیا فراموش کرده اید فرمایش رسول خدا را در غدیر خم که فرمود:   کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، و نیز این فرمایش رسول خدا به علی که فرمود: تو برای من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؟ این دو حدیث مورد اتفاق و اجماع است.

    این حدیث از جهت دیگری هم مورد عنایت است و آن وجود فواطم در سلسله سند آن است که هر کدام از آنان از عمه اش نقل کرده است.

        الأصبهانی المدینی ، محمد بن عمر أبو موسى (متوفای581هـ)، نزهة الحفاظ ، ج 1 ، ص 102 ، تحقیق : عبد الرضى محمد عبد المحسن ، ناشر : مؤسسة الکتب الثقافیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ

       همین روایت را علامه شمس الدین جزری در أسنی المطالب با سندی دیگر نقل کرده است .

        الجزری الشافعی ، أبی الخیر شمس الدین محمد بن محمد (متوفای 833هـ) ، أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبی طالب کرم الله وجهه ، ص50 ـ 51 ، تقدیم ، تحقیق و تعلیق :‌ الدکتور محمد هادی الأمینی ، ناشر : مکتبة الإمام امیر المؤمنین (ع) العامة ، اصفهان ـ ایران .

       وی در مقدمه کتابش در باره روایاتی که در این کتاب نقل کرده است می‌گوید :

       وبعد فهذه احادیث مسندة مما تواتر وصح ، وحسن من أسنی مناقب الأسد الغالب مفرق الکتائب، و مظهر العجائب لیث بنی غالب امیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله تعالی وجهه ، ورضی الله عنه وأرضاه، اردفتها بمسلسلات من حدیث، و متصلات من روایته، وتحدیثه، وبأعلی أسناد صحیح الیه من القرآن والصحبة والخرقة التی اعتمد فیها اهل الولایة علیه نسأل الله أن یثبتنا علی ذلک ویقربنا به الیه .

    احادیث موجود در این کتاب همه مسند و متواتر وصحیح هستند ، که بیانگر مناقب و فضائل شیر همیشه پیروز و درهم کوبنده لشکرها ، مظهر عجایب ، شیر بنی غالب ، امیر مؤمنان علی بن ابوطالب است که آن را با احادیث مسلسل و پی در پی و روایات به هم پیوسته و با سند اعلی و صحیح و از قرآن و همراهی‌های او و معجزاتی که پیروان ولایت به آن اعتماد دارند جمع آوری کرده‌ام ، به امید آن که خداوند متعال ما را بر ولایت او ثابت قدم بدارد و ما را به او نزدیک فرماید .

        أسنی المطالب ، ص45 .

       این استدلال ، دلیل واضحی است بر این که مراد رسول خدا از حدیث غدیر ، انتخاب امیر مؤمنان به عنوان خلیفه و جانشین بوده است ، نه صرف محبت و دوستی آن حضرت ؛ زیرا آن چه صحابه فراموش کرده بودند ولایت و امامت امیر مؤمنان بود ، نه محبت و دوستی او ؛ چون همه آن‌ها می‌دانستند که دوستی امیر المؤمنین نشانه ایمان و بغض او نشانه نفاق است.  مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد :

       قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلى الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ .

    قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: تو را دوست ندارد مگر مؤمن، و تو را دشمن ندارد مگر منافق.

        النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ) ، صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 86 ،ح78 ، بَاب الدَّلِیلِ على أَنَّ حُبَّ الْأَنْصَارِ وَعَلِیٍّ رضی الله عنه من الْإِیمَانِ وَعَلَامَاتِهِ وَبُغْضِهِمْ من عَلَامَاتِ النِّفَاقِ ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

       بنابراین ، آن چه آن‌ها فراموش کرده بودند و فاطمه زهرا آن را یادآوری کرد ، ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بود نه صرف محبت و دوستی آن حضرت . که اگر محبت و دوستی او را نیز فراموش می‌کردند ، بدون تردید از زمره مؤمنان خارج می‌شدند که اگر چنین باشد ، عوارض بدتری خواهد داشت .

       نکته مهم در این روایت ، اهتمام ویژه خاندان رسالت در حفظ و پاسداری از غدیر است . آن هم در زمانی که دشمنان اهل بیت تمام توانشان را برای فراموشی غدیر به کار بسته بودند‌ و حتی اجازه نمی‌دادند کسی نام فرزندش را «علی» بگذارد ، خاندان رسالت با نقل مستمر و سینه به سینه خطبه غدیر در حفظ و پاسداری آن می‌کوشیدند .

       صدیقه شهیده نخستین کسی بود که با منطق محکم و با صلابت و استواری ستودنی از غدیر دفاع کرد و با اهدای جان عزیزش که جان پیامبر بود‌ ، راهگشای راه دفاع از ولایت شد و درس بزرگی به فرزندان و پیروان خود داد .

       البته این نخستین بار نبود که فاطمه زهرا ، حدیث غدیر را یادآوری می‌کرد ؛ بلکه در  هر موقعیتی که پیش می‌آمد ، مردم را به یاد پیمانی که در غدیر بسته بودند ، می‌انداخت . از جمله هنگامی که خلیفه دوم و همراهانش قصد آتش زدن خانه فاطمه را داشت ، صدیقه شهیده پشت در آمد و خطاب به آن‌ها فرمودند :

       لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً .

    هیچ قومى را نمى‏شناسم که بى‏وفاتر و بى‏عاطفه‏تر از شماها باشند ، جنازه رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و به دست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید .

       تا این جای روایت را ابن قتیبه دینوری نیز در الإمامة والسیاسة (ج1 ، ص19 با تحقیق زینی) نقل کرده است ؛ اما از آن‌جا که ادامه آن به صلاح او و مذهبش نبوده ، به همین اندازه بسنده کرده است . مرحوم طبرسی ادامه سخن فاطمه زهرا سلام الله علیها را این گونه نقل می‌کند :

       کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة .

    گویا شما هیچ اطّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ؛ ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه‏اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حکم خواهد فرمود .

        الطبرسی ، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای 548هـ) ، الاحتجاج ، ج 1 ص 105 ، تحقیق : تعلیق وملاحظات : السید محمد باقر الخرسان ، ناشر : دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف ، 1386 - 1966 م .

        مجلسی ، محمد باقر (متوفای 1111هـ) ، بحار الأنوار ، ج 28 ص 205 ، تحقیق : محمد الباقر البهبودی ، ناشر : مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان ، الطبعة : الثانیة المصححة ، 1403 - 1983 م .

       آری ، دفاع از ولایت میراث گرانبهای صدیقه شهیده است ، فرزندان آن حضرت تمام تلاش خود را برای حفظ غدیر به کار برده و این میراث ارزشمند را به ما سپرده‌اند .

شاهد هفتم : حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر :

       حدیث متواتر ثقلین ، از احادیثی است که ولایت و إمامت اهل بیت پیامبر و در رأس آن‌ها امیر مؤمنان علیه السلام را به طور مطلق ثابت می‌کند . رسول خدا در این روایت تمام مردم را ملزم به تمسک به قرآن و اهل بیت خود کرده و اهل بیت را ملازم و همراه همیشگی قرآن معرفی نموده است .

       وجود این حدیث در خطبه غدیر ، دلیل واضحی است بر این که مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله از حدیث غدیر ، زعامت و رهبری امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه دوستی و محبت به آن حضرت ؛ زیرا این روایت دلالت می‌کند که تمام مردم بدون استثنا وظیفه دارند که از قرآن و عترت پیروی و به آن دو تمسک نمایند ؛ پس قرآن و عترت ، دو امام و پیشوای مردم هستند و همه مسلمانان باید تابع فرمان‌های آن دو باشند .

        نسائی در خصائص امیر مؤمنان علیه السلام می‌نویسد :

       عن أبی الطُّفَیْلِ عن زَیْدِ بن أَرْقَمَ قال لَمَّا رَجَعَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عن حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ ثُمَّ قال کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ إنِّی قد تَرَکْتُ فِیکُمْ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ من الآخَرِ کِتَابَ اللَّهِ عز وجل وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حتى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ثُمَّ قال إنَّ اللَّهَ عز وجل مَوْلاَیَ وأنا وَلِیُّ کل مُؤْمِنٍ ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رضی الله عنه فقال من کنت وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ فقلت لِزَیْدٍ سَمِعْتُهُ من رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فقال ما کان فی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ إِلاَّ رَآهُ بِعَیْنَیْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ .

    هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از حجّة الوداع بازمى‏گشت ، در محل غدیر خم منزل کرد و به درختان چندى که در آن نزدیکى بود اشاره کرد . اصحاب بلا فاصله زیر آن درخت‌ها را تمیز کرده و سایبانى براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تشکیل دادند . حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در زیر آن سایبان قرار گرفت و خطاب به حاضران فرمود :

    روزگار من به پایان رسیده و مرا به سوى خدا و عنایات حضرت او دعوت کرده‏اند ، دعوت او را اجابت کرده‏ام . اینک ، دو اثر گرانبها در میان شما به جاى مى‏گذارم که یکى از آن دو ، مهمتر از دیگرى است و آن دو اثر گرانبار ، کتاب خدا و عترت و اهل بیت من است ؛ اینک بنگرید تا پس از رحلت من با آن‌ها چگونه رفتار خواهید کرد . بدیهى است این دو یادگار از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر با من ملاقات نمایند . سپس فرمود :

       «انّ اللّه مولاى و انا ولىّ کلّ مؤمن»

    سپس دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :

        «من کنت ولیّه فهذا ولیّه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه»

    ابو طفیل می‌گوید : از زید پرسیدم : آیا تو از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این جملات را شنیده‏اى ؟ زید در پاسخ گفت : آرى ! همه آن ها که در اطراف درختان حضور داشتند آن حضرت را دیدند و سخن ایشان را شنیدند.

        النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303 هـ) ، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، ج 1 ، ص 96 ، ح79 ،  تحقیق : أحمد میرین البلوشی ، ناشر : مکتبة المعلا - الکویت الطبعة : الأولى ، 1406 هـ .

       حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید :

       هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله .

    این حدیث با شرائطی که بخاری و مسلم در صحت روایت قائل هستند ، صحیح است ؛ ولی آن‌را نقل نکرده‌اند .

        الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ) المستدرک علی الصحیحن ، ج3 ص118 ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، الناشر : دار الکتب العلمیة ـ بیروت، ط1، 1411هـ ـ 1990م .

       ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای774هـ) بعد از نقل روایت می‌گوید‌ :

       قال شیخنا أبو عبد الله الذهبی وهذا حدیث صحیح .

        ابن کثیر الدمشقی ، إسماعیل بن عمر القرشی أبو الفداء ، البدایة والنهایة ، ج 5 ، ص 209 ، ناشر : مکتبة المعارف – بیروت .

    استاد ما ابو عبد الله ذهبی گفته است  این حدیث صحیح است .

       طبق این روایت ، رسول خدا در میان امتش ، دو جانشین قرار داده است ، یکی خلیفه صامت ؛ یعنی همان قرآن و دیگری خلیفه ناطق به حق که عترت و اهل بیت علیهم السلام باشند . سپس به مردم دستور داده است که نصرت و یاری خود را از امیر مؤمنان دریغ نکرده و همواره با کسی باشند که او همیشه با قرآن است .

شاهد هشتم : اهتمام خدا و رسول او (ص) به حدیث غدیر :

       اهتمام ویژه خداوند و رسول گرامی به خطبه غدیر ، دلیل روشنی است بر این که مراد از ولایت در حدیث ، امامت و خلافت امیر مؤمنان علیه السلام بوده ، نه صرف محبت و دوستی آن حضرت .

       خداوند کریم ، عنایت فراوانی به غدیر خم داشت ، زمانی فرمان ابلاغ ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را صادر کرد که جمعیتی بالغ بر یکصد هزار نفر ، رسول خدا را همراهی می‌کردند و سپس بعد از اتمام ماجرای غدیر خم با نزول آیه إکمال ، ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را اکمال دین و اتمام نعمت خود معرفی کرد و رضایت خود را از اسلامی اعلام نمود که همراه با ولایت امیر مؤمنان علیه السلام باشد .

       رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در زمانی فرمان رسول خدا را ابلاغ کرد که گرمای شدید هوا آن قدر آزاردهنده بود که مردم مجبور می‌شدند ، از نصف عبا به عنوان سایه و از نصف دیگر برای زیر انداز استفاده کنند . در چنین وضعیتی دستور داد که جلورفتگان بازگردند و صبر کردند تا عقب ماندگان نیز برسند .

       این اهمیت فراوان نشانگر این است که صرف محبت و دوستی امیر مؤمنان مطرح نبوده و تنها کدورت عده‌ای نمی‌تواند منشأ ایراد چنین خطبه‌ای در هوای چنان آزاردهنده‌ای باشد .

اعلان ولایت در جمع گسترده مسلمانان :

       حجه الوداع ، نخستین و تنها حجی بود که رسول خدا بعد از مهاجرت به مدینه انجام می‌داد . آن حضرت قبل از عزیمت به مکه ، به تمام مسلمانان اعلام کرد که خود را برای انجام فریضه حج آماده کنند ، حتی به اسماء بنت عمیس که تازه فرزندش را به دنیا آورده بود نیز دستور داد که غسل نموده و همراه دیگر مسلمانان عازم حج شود .

       أبو عبد الرحمن نسائی (متوفای303 هـ) در سنن کبرای خود می‌نویسد :

       عن جابر بن عبد الله قال أقام رسول الله صلى الله علیه وسلم تسع سنین الحج ثم أذن فی الناس بالحج فلم یبق أحد یقدر على أن یأتی راکبا أو راجلا إلا قدم فتدارک الناس لیخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحلیفة وولدت أسماء بنت عمیس محمد بن أبی بکر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اغتسلی واستثفری بثوب ثم أهلی ففعلت.

    جابر می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در طول 9 سال حضور در مدینه هر سال به زیارت خانه خدا مشرف می شد و در آخرین سال از عمر شریفش نیز فرمان سفر حج از طرف آن حضرت صادر شد، همه مردم بعضی سواره و بعضی پیاده آماده سفر شدند، و در میقات (ذو الحلیفه) حاضر شدند،  اسماء دختر عمیس فرزندش محمد بن ابو بکر را به دنیا آورد، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا وظیفه اش را بداند، دستور داد تا غسل کند وخودش را به پوشاند و همراه شود.  

        النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن ، السنن الکبرى ، ج 2  ، ص 355 ، ح3742 ، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری ، سید کسروی حسن ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411 - 1991 .

       و بیهقی می‌نویسد :

       أخبرنا السید أبو الحسن العلوی أنبأ عبد الله بن محمد بن شعیب المهرانی ثنا أحمد بن حفص بن عبد الله حدثنی أبی حدثنی إبراهیم بن طهمان عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله الأنصاری أنه قال قام رسول الله صلى الله علیه وسلم بالمدینة تسع حجج لم یحج ثم أذن فی الناس بالحج قال فاجتمع بالمدینة بشر کثیر فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم لخمس بقین من ذی القعدة أو لأربع فلما کان بذی الحلیفة صلى ثم استوى على راحلته فلما أخذت به فی البیداء لبى وأهللنا لا ننوی إلا الحج .

       این حدیث اندک تغییری با حدیث قبل دارد که از ترجمه آن صرف نظرشد.

        البیهقی ، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى أبو بکر (متوفای 458هـ) ، سنن البیهقی الکبرى ، ج 5  ، ص 6 ، 8608  ، ناشر : مکتبة دار الباز - مکة المکرمة ، تحقیق : محمد عبد القادر عطا ، 1414 - 1994 .

       جمعیت حاضر در حج آن سال را تا 124 هزار نفر ذکر نیز کرده‌اند ؛ چنانچه شاه ولی الله دهلوی می‌نویسد :

       ثم خرج إلى الحج وحضر معه نحو من مائة ألف وأربعة وعشرون ألفا .

    هنگام حرکت رسول الله برای زیارت خانه خدا 124 هزار نفر همراه آن حضرت بود.

        الدهلوی ، الإمام أحمد المعروف بشاه ولی الله ابن عبد الرحیم (متوفای 1176هـ) ، حجة الله البالغة ، ج 1 ، ص 876 ، ناشر : دار الکتب الحدیثة - مکتبة المثنى - القاهرة - بغداد ، تحقیق : سید سابق .

       با این که در هر سفر فقط یکی از زنان خود را می‌برد ، اما در این سفر به تمامی اهل و عیال خود دستور داد تا وی را همراهی نمایند .

       همین جمعیت انبوه ، به همراه رسول خدا به مدینه بازگشتند و در غدیر خم حاضر بودند .

گرمای شدید هوا :

       شدت گرمی هوا به حدی بود که مردم نیمی از عبای خود را روی سر و نیمی را زیر پا انداخته بودند .

       سعد الدین تفتازانی در شرح المقاصد می‌نویسد :

       وکان یوما صائفا حتى أن الرجل لیضع رداءه تحت قدمیه من شدة الحر .

    روزی صاف و آفتابی و گرم بود که از شدت گرما عبا ها را زیر پا هایشان انداختند.

        التفتازانی ، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای 791هـ) ، شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج 2  ، ص 290 ، ناشر : دار المعارف النعمانیة - باکستان ، الطبعة : الأولى ، 1401هـ - 1981م .

       در روایت زید بن أرقم آمده است که ما تا کنون چنین روز گرمی را ندیده بودیم :

       أخبرنی محمد بن علی الشیبانی بالکوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاری ثنا أبو نعیم ثنا کامل أبو العلاء قال سمعت حبیب بن أبی ثابت یخبر عن یحیى بن جعدة عن زید بن أرقم رضی الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى انتهینا إلى غدیر خم فأمر بدوح فکسح فی یوم ما أتى علینا یوم کان أشد حرا منه فحمد الله وأثنى علیه وقال یا أیها الناس أنه لم یبعث نبی قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذی کان قبله وإنی أوشک أن أدعى فأجیب وإنی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده کتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بید علی رضی الله عنه فقال یا أیها الناس من أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا الله ورسوله أعلم . [قال] : ألست أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا : بلى قال من کنت مولاه فعلی مولاه .

    یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مى‏دادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آن جا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازه‏اى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم .

    در آنجا بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطبه پرداخت . و پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمى‏شود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهده‏دار مى‏شود ؛ طولى نمى‏کشد که دعوت الهى را اجابت مى‏کنم و دو اثر گران بار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مى‏گذارم که اگر از خواسته و رویه آنان پیروى نمایید ، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى‏ کتاب خداست و دیگرى عترت من است .

    سپس دست على علیه السّلام را گرفت و خطاب به مردم فرمود: اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا  داناتر و اولی  به جان و مال است آنگاه فرمود :

        «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .

       حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید :

       هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .

    این حدیث سندش صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند.

       و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک سخن وی را تأیید می‌کند .

        الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ) المستدرک علی الصحیحین مع تضمینات الذهبی فی التلخیص ، ج3 ، ص613 ، ح6272 ، ناشر : دار الکتب العلمیة ـ بیروت ، ط 1ـ 1411هـ ـ 1990م ..

       آیا امکان دارد که رسول خدا چنین جمعیت عظیمی را در چنین هوای گرمی ، نگه‌دارد و فقط این نکته را یادآوری کند که ای مردم هرکس من و خدا دوست او هستیم ، علی دوست او است ؟ ! آیا اینگونه سخن گفتن با شأن ومقام آن حضرت سازگاری دارد؟ و آیا عقل چنین اجازه‌ای را می‌دهد ؟

شاهد نُهم : جمله «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» :

       رسول خدا پس از آن که امیر مؤمنان علیه السلام را به جانشینی خود برگزید ، از آن‌جایی که پیش بینی می‌کرد صحابه سخن او را نپذیرند و با او دشمنی کنند و از طرف دیگر می‌دانست که امیر مؤمنان علیه السلام برای اداره امور مملکت نیاز به یاورانی دارد که او را یاری نمایند ؛ از این رو برای ترغیب مردم به یاری امیر مؤمنان و نیز تذکر این مطلب که دشمنی با علی دشمنی با خداوند است ، دست به دعا برداشت و این چنین دعا فرمود :

    خدایا دوست بدار هر که او را (علی را) دوست بدارد ، و دشمن باش با کسی که با او دشمن باشد ، و یاری کن هر که او را یاری کند ...

       اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وأحب من أحبه وأبغض من أبغضه وانصر من نصره واخذل من خذله .

        البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 3 ، ص 35 ، ح786 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409هـ  .

       هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

       رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .

    این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .

        الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 105 ، ناشر : دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

       به عبارت دیگر رسول خدا بعد از آن که امیر مؤمنان را به جانشینی خود برگزید ، برای تثبیت این امر مهم و عملی شدن آن ، مردم را ترغیب کرد که او را در اجرای این امر و اداره امور مملکت یاری نمایند که اگر چنین کنند ، خداوند آن‌ها را یاری خواهد کرد و از طرف دیگر به منافقان فهماند که اگر با او مخالفت کنند و قصد دشمنی با او را داشته باشند ، در حقیقت با خداوند مخالفت کرده و با او دشمنی کرده‌اند .

       چنین دعائی جز با مقام امامت و خلافت سازگاری ندارد ؛ زیرا اگر فقط دوستی و محبت امیر المؤمنین علیه السلام مطرح بود ، معنا نداشت که این همه تأکید نماید ؛ تا جایی که دوستی او را دوستی خدا و دشمنی با او را دشمنی با خدا اعلام نماید .

 

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن أبی طالب علیهما السلام

والسلام علی عباد الله الصالحین

        

 

گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۳
فرزند سجّاده . . .

نظرات  (۲)

۲۳ مهر ۹۶ ، ۰۲:۲۵ real psychic readings
راه شما برای توضیح دادن همه ی این پست ها، واقعا همه چی
قادر به زحمت آن را بشناسید، با تشکر بسیار.
پاسخ:
سلام
از این که در مورد این مطلب نظر دادید، ممنونم
من به تمام ایده هایی که برای آن معرفی کرده اید اعتماد دارم
پست شما آنها بسیار متقاعد کننده هستند و قطعا می توانند کار کنند.
با این وجود، این پست ها برای تازه کاران خیلی خلاصه است. شما می توانید
لطفا آنها را کمی از دفعه بعد گسترش دهید؟ از پست شما متشکرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">