سپس گفت برایت از زهد و عبادت پدرم نقل کنم- او در روز آنقدر که میتوانست نماز میخواند همین که تاریک میشد مختصرى میخوابید باز در دل شب هر چه میتوانست نماز میخواند بعد از نماز بپا میایستاد با اشک جارى دعا میکرد و تضرع تا سپیده دم.
زندگانى امام سجاد(ع)، ترجمه بحار الأنوار ،ص:139
ابو حازم میگفت کسى از خانواده بنى هاشم ندیدم که از على بن الحسین بهتر باشد در هر شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند تا در پیشانى و محل سجدهاش پینه بست چون پینهاى که بر زانوى شتر مىبندد.
زندگانى امام سجاد(ع)، ترجمه بحار الأنوار،ص:51
مورّخان مىگویند: امام علیه السلام به خود اجازه نمىداد تا کسى از همنشینانش نسبت به کسى که به او بدى کرده جسارتى کند، روزى یکى از دشمنان امام علیه السلام بر آن حضرت وارد شد رو به امام کرد و گفت:
«آیا تو با نماز آشنایى دارى؟»
ابو حازم که یکى از اصحاب امام در خدمت آن حضرت بود خواست تا طرف را تنبیه کند، امام ابو حازم را منع کرد و فرمود:
«ابو حازم دست نگهدار! همانا دانشمندان بردبار و مهربانند.»
سپس رو به آن مرد کرد و با محبت فرمود:
«آرى با نماز آشنایم.»
آن مرد بعضى از مسائل نماز را پرسید، امام علیه السلام جواب داد، شرمنده شد و شروع به عذرخواهى کرد و گفت: «شما حجت را بر همه تمام کردید.» حقا که روش امام علیه السلام با همنشینان خود و دیگران همان رفتار جدّش رسول گرامى (ص) بود که براى کامل ساختن مکارم اخلاق مبعوث گشته بود.
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ،ج1،ص:103
وقتى بنماز میایستاد هیچ چیز او را جز نماز بخود مشغول نمیکرد و صدائى را نمیشنید از شدت توجهى که بنماز داشت.
زندگانى امام سجاد(ع)، ترجمه بحار الأنوار،ص:57
ابان بن تغلب گفت بحضرت صادق عرضکردم من دیده بودم هر وقت على بن الحسین وارد نماز میشد رنگش تغییر میکرد فرمود بخدا سوگند على بن الحسین مىشناخت آن کسى را که در مقابلش میایستاد.
زندگانى امام سجاد(ع)، ترجمه بحار الأنوار،ص:51
خدمت امام على بن حسین علیهما السلام شرفیاب بودم، موقعى که نماز صبح را خواند، سائلى در زد، امام علیه السلام فرمود
«به سائل چیزى بدهید و او را دست خالى رد نکنید»
کافی ج4،ص15.
امام علیه السلام کنیزى داشت که هر وقت مىخواست براى نماز وضو بسازد، آب به دست آن حضرت مىریخت (روزى مىخواست آب بریزد) ظرف آب از دستش به روى سر و صورت آن حضرت افتاد و شکست
کنیز بلافاصله گفت: خداى عز و جل مىفرماید: وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ
و امام علیه السلام در پاسخ فرمود
من خشمم را فرو خوردم
کنیز، از بردبارى و بزرگوارى امام، در طمع شد و درخواست مراحم بیشترى نموده و عرض کرد
و العافین عن النّاس
امام علیه السلام از روى لطف و محبت فرمود
خداوند از تو بگذرد
کنیز با شنیدن جمله امام، عرض کرد
و اللّه یحبّ المحسنین
امام علیه السلام با لطف و احسان بیشترى رو به کنیز کرد و فرمود
برو، تو آزادى
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ،ج1،ص:115