..::سجّاده::..

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین علیهم السلام

..::سجّاده::..

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین علیهم السلام

..::سجّاده::..

بسم الله...
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم؛
إن شاء الله بتوانیم در این دنیای مجازی سهمی از دین خود را به فرهنگ شیعه و به خاندان اهل کرم علیهم السلام اداء کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج؛
و من الله توفیق؛
یاعلی...

طبقه بندی موضوعی

       درست است که از کلمه مولی معانی مختلفی اراده و استفاده شده است ؛ اما با توجه به قرائن مقامیه و مقالیه‌ای که در کلام آن حضرت وجود دارد ، برای اهل انصاف جای تردید نمی‌گذارد که مراد از کلمه مولی ، ولایت و اولویت آن حضرت به تصرف در امور مسلمانان بوده نه صرف محبت و دوستی ، و شواهدی قوی آن را تایید می‌کند .

شاهد اول : مقارنه ولایت رسول خدا و ولایت امیر مؤمنان علیها السلام :

       رسول خدا صلی الله علیه وآله قبل از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» از مردم اقرار گرفت که آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم ؟ «ألست أولی بکم من انفسکم» . وقتی همه مردم سخن آن حضرت را تصدیق کردند ، بلا فاصله بعد از آن فرمود : پس هرکس من مولای او هستم ، علی نیز مولای او است .

       بسیاری از روایات غدیر که از طریق اهل سنت نقل شده ، جمله «الست أولی بالمؤمنین من انفسهم» را به همراه دارد که ما در مقاله «تواتر حدیث غدیر» به این روایات اشاره و صحت آن‌ها را ثابت کرده‌ایم . ولی در این جا فقط به شش روایت بسنده می‌کنیم :

       1 . در روایت ابن ماجه آمده است که آن حضرت فرمود :

       فقال أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَهَذَا وَلِیُّ من أنا مَوْلَاهُ ... .

    فرمود: آیا من از جان مؤمنان به آنان بر تر نیستم؟ گفتند: آری چنین است، فرمود: آیا من نسبت به هر مؤمنی بر جان او برتر نیستم؟ گفتند: آری چنین است، فرمود: این علی رهبر و سر پرست هر کسی است که من مولای او هستم.....

        ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 43 ، ح116 ، فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه  ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

       محمد ناصر البانی نیز بعد از نقل روایت می‌گوید :

       این روایت را ابن ماجه نقل کرده است و سند آن نیز صحیح است.

       أخرجه ابن ماجة ( 121 ) . قلت : و إسناده صحیح .

        ألبانی ، محمّد ناصر ، سلسة الأحادیث الصحیحة‌ ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المکتبة الشاملة .

       2 . در روایت احمد بن حنبل این چنین آمده است :

       ... فقال لِلنَّاسِ أَتَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا نعم یا رَسُولَ اللَّهِ قال من کنت مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ ...

    آیا می‌دانید که من سزاوارتر به مؤمنان از خود آنها مى‏باشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند و به همین دلیل بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:  «من کنت مولاه فهذا مولاه» .

        أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشیبانی (متوفای241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل  ج 4 ، ص 370 ، ح19321 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .

       البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

       أخرجه أحمد ( 4 / 370 ) و ابن حبان فی " صحیحه " ( 2205 - موارد الظمآن ) و ابن أبی عاصم ( 1367 و 1368 ) و الطبرانی ( 4968 ) و الضیاء فی " المختارة " ( رقم -527 بتحقیقی ) .

       قلت : و إسناده صحیح على شرط البخاری . و قال الهیثمی فی " المجمع " ( 9 / 104) : " رواه أحمد و رجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة و هو ثقة " .

    این روایت را احمد ، ابن حبان در صحیحش ، إبن أبی عاصم ، طبرانی ، مقدسی در المختاره نقل کرده‌‌اند .

       سپس می‌گوید :

    این روایت بر طبق شرائطی که بخاری برای صحت حدیث قائل است ، صحیح است . هیثمی در مجمع الزوائد گفته است: احمد آن را نقل کرده است و راویان همان راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .

        البانی ، محمد ناصر ، السلسلة الصحیحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المکتبة الشاملة .

       3 . در روایت حاکم نیشابوری آمده است که آن حضرت از مردم این گونه اعتراف گرفت :

       یا أیها الناس من أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا الله ورسوله أعلم . [قال] : ألست أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا : بلى قال من کنت مولاه فعلی مولاه .

    اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر است ، سپس فرمود : آیا من از خود شما سزاوارتر نیستم ؟ همگی تأیید کردند . آنگاه فرمود :  «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .

       حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید :

       هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .

    سند این حدیث صحیح است اگر چه بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند.

       و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک سخن وی را تأیید می‌کند .

        الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ) المستدرک علی الصحیحین مع تضمینات الذهبی فی التلخیص ، ج3 ، ص613 ، ح6272 ، ناشر : دار الکتب العلمیة ـ بیروت ، ط 1ـ 1411هـ ـ 1990م .

       4 . در روایت بزار آمده است که رسول خدا فرمود :

       ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم قالوا بلى یا رسول الله قال فأخذ بید علی فقال من کنت مولاه فهذا مولاه .

    مگر نه این که من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آن ها هستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود : «من کنت مولاه فعلىّ مولاه » .

        البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 3 ، ص 35 ، ح786 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409هـ  .

       هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

       رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .

    این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .

        الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 105 ، ناشر : دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

       5 . طبرانی در المعجم الکبیر می‌نویسد :

       حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی وَزَکَرِیَّا بن یحیى السَّاجیُّ قَالا ثنا نَصْرُ بن عبد الرحمن الْوَشَّاءُ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن الْقَاسِمِ بن مُسَاوِرٍ الْجَوْهَرِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ الْوَاسِطِیُّ قَالا ثنا زَیْدُ بن الْحَسَنِ الأَنْمَاطِیُّ ثنا مَعْرُوفُ بن خَرَّبُوذَ عن أبی الطُّفَیْلِ عن حُذَیْفَةَ بن أُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قال لَمَّا صَدَرَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم من حَجَّةِ الْوَدَاعِ نهى أَصْحَابَهُ عن شَجَرَاتٍ بِالْبَطْحَاءِ مُتَقَارِبَاتٍ أَنْ یَنْزِلُوا تَحْتَهُنَّ ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِنَّ فَقُمَّ ما تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ وَعَمَدَ إِلَیْهِنَّ فَصَلَّى تَحْتَهُنَّ ثُمَّ قام فقال یا أَیُّهَا الناس إنی قد نَبَّأَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنَّهُ لم یُعَمَّرْ نَبِیٌّ إِلا نِصْفَ عُمْرِ الذی یَلِیهِ من قَبْلِهِ وَإِنِّی لاظن أَنِّی یُوشِکُ أَنْ أدعی فَأُجِیبَ وَإِنِّی مسؤول «مسئول» وَإِنَّکُمْ مسؤولون «مسئولون» فَمَاذَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ قالوا نَشْهَدُ أَنَّکَ قد بَلَّغْتَ وجهدت «وجاهدت» وَنَصَحْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا فقال أَلَیْسَ تَشْهَدُونَ ان لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ من فی الْقُبُورِ قالوا بَلَى نَشْهَدُ بِذَلِکَ قال اللَّهُمَّ أشهد ثُمَّ قال أَیُّهَا الناس إِنَّ اللَّهَ مَوْلایَ وأنا مولى الْمُؤْمِنِینَ وأنا أَوْلَى بِهِمْ من أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ کنت مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ یَعْنِی عَلِیًّا اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ ... .

    بعد از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع دستور داد تا زیر درختان را از خار و خاشاک پاک کنند سپس نماز به جا آورد و در خطبه اش فرمود: ای مردم اجل من نزدیک شده است و باید دعوت را اجابت نمایم، من وشما مورد باز خواست قرار خواهیم گرفت، اگر از شما پرسیده شود چه جوابی دارید؟ گفتند: پاسخ خواهیم داد که تو رسالتت را به انجام رساندی و دلسوز بودی، خدا تو را جزای خیر دهد، آنگاه فرمود: آیا شهادت به وحدانیت خدا و بندگی و رسالت من وحق بودن بهشت و جهنم و مرگ وقیامت و زنده شدن مردگان می دهید؟ گفتند: آری شهادت می دهیم، فرمود: ای مردم، خدا مولای من و من مولای مؤمنین و از خودشان بر جانشان سزاوارترم، پس هر کس من مولای او هستم علی مولای او است، خدایا دوست بدار آنکه اورا دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد...

        الطبرانی ، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ) ، المعجم الکبیر ، ج 3 ، ص 180 ، ح3052 ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ، ناشر : مکتبة الزهراء - الموصل ، الطبعة : الثانیة ، 1404هـ – 1983م .

       این روایت از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد ؛ و تعجب از ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقة است که با توجه به نگارش کتابش بر ضد شیعه ، در باره این حدیث می‌گوید : طبرانی و دیگران آن را با سند صحیح نقل کرده‌اند و گفته اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم خطبه خواند و در ضمن سخنانش فرمود : ای مردم خدا مولای من و من مولای مؤمنان و از جانشان به خودشان سزاوارترم ، پس هر کس ولایت مرا به پذیرد علی بعد از من مولای او است .

       الطبرانی وغیره بسند صحیح أنه صلى الله علیه وسلم خطب بغدیر خم تحت شجرات فقال ( أیها الناس إنه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنه لم یعمر نبی إلا نصف عمر الذی یلیه من قبله ... ثم قال : یا أیها الناس إن الله مولای وأنا مولى المؤمنین وأنا أولى بهم من أنفسهم فمن کنت مولاه فهذا مولاه یعنی علیا .

       الهیثمی ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 1 ، ص 109 ، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط ، ناشر : مؤسسة الرسالة - لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ - 1997م .

       6 . در روایت ابن حجر آمده است :

       قال : « ألستم تشهدون أن الله تبارک وتعالى ربکم ؟ » قالوا : بلى . قال صلى الله علیه وسلم : « ألستم تشهدون أن الله ورسوله أولى بکم من أنفسکم وأن الله تعالى ورسوله أولیاؤکم ؟ » . فقالوا : بلى . قال : « فمن کان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه ... .

    آیا شما گواهی می دهید که خدا پروردگار شما است؟ گفتند: آری،  فرمود: آیا گواهی می دهید که خد و رسولش بر جان مؤمنان سزاوار ترند؟ گفتند: آری، فرمود: پس هر کس خدا و رسولش مولا و سرپرست او است این علی هم مولا وسرپرست او است.

       ابن حجر بعد از نقل این روایت می‌گوید :

       ( هذا إسناد صحیح ) ، وحدیث غدیر خم قد أخرج النسائی من روایة أبی الطفیل عن زید بن أرقم ، وعلی ، وجماعة من الصحابة رضی الله عنهم ، وفی هذا زیادة لیست هناک ، وأصل الحدیث أخرجه الترمذی أیضا .

    سند این روایت صحیح است . حدیث غدیر خم را نسائی از طریق أبو طفیل از زید بن أرقم و نیز از علی علیه السلام و گروهی از صحابه نقل کرده‌ است . و در این نقل اضافاتی است که در نقلهای دیگر  نیست، و اصل حدیث را ترمذی نیز نقل کرده است .

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) ، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة ، ج 16 ، ص142 ، ح3943 ، تحقیق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ  .

       استفاده از فای تفریع در این روایت « فمن کان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه» به صراحت این مطلب را ثابت می‌کند که ولایت امیر مؤمنان همان ولایت رسول خدا است و مسلمانان همان طور که وظیفه دارند از فرمان‌های رسول خدا در همه حال اطاعت نمایند‌ ، واجب است که ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را نیز بپذیرند و از او اطاعت کنند .

       اگر معنای کلمه «مولی» در جمله « فمن کان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه» با معنای کلمه «اولی» در جمله « ألستم تشهدون أن الله ورسوله أولى بکم من أنفسکم» چیز دیگری باشد ، لازم می‌آید که انسجام و تناسب دو جمله بهم بخورد و این بر خلاف فصاحت و بلاغت خواهد بود .

       با این توضیح ، بطلان اشکال برخی از علمای اهل سنت که ادعا می‌کنند مقدمه حدیث ؛ یعنی جمله «الست أولی بالمؤمنین من أنفسهم» صحت ندارد و اکثر روات آن را نقل نکرده‌اند ‌نیز روشن می‌شود . همانگونه که سعد الدین تفتازانی در جواب حدیث غدیر گفته است:

       والجواب منع تواتر الخبر فإن ذلک من مکابرات الشیعة کیف وقد قدح فی صحته کثیر من أهل الحدیث ولم ینقله المحققون منهم کالبخاری ومسلم والواقدی وأکثر من رواه لم یرو المقدمة التی جعلت دلیلا على أن المراد بالمولى الأولى .

    متواتر بودن حدیث غدیر صحت ندارد و از دروغگوئی‌های شیعه است ؛ زیرا بیشتر محدثان در صحت آن تردید کرده و اهل تحقیق از آنان مانند بخاری و مسلم و واقدی آن را نقل نکرده‌اند وبشتر راویا ن هم بدون مقدمه آن که آن را دلیل بر اراده اولی از مولی گرفته اند نقل کرده‌اند .

        التفتازانی ، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای 791هـ) ، شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج 2  ، ص 290 ، ناشر : دار المعارف النعمانیة - باکستان ، الطبعة : الأولى ، 1401هـ - 1981م .

       در پاسخ جناب تفتازانی باید گفت : چنانچه گذشت بسیاری از بزرگان اهل سنت مقدمه حدیث را نقل کرده و بر صحت آن تصریح کرده‌اند .

تفسیر« النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» از نگاه مفسران اهل سنت :

       سؤال رسول خدا صلی الله علیه وآله از مردم با این جمله «ألست أولی بکم» و اعتراف گرفتن از آنان ، همان أولویت و ولایتی را ثابت می‌کند که خداوند در آیه «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏ (احزاب/6) ؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است‏ » برای رسول خدا صلی الله علیه وآله ثابت نموده و صاحب اختیاری آن حضرت را نسبت به تمامی مؤمنان گوشزد فرموده است .

       اولویت در این آیه به این معنی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله هر تصرفی را که به خواهد و هر تدبیری را که صلاح بداند می‌تواند در حق مسلمین انجام دهد و مسلمانان وظیفه دارند که از او در تمام امور اطاعت نمایند ؛ چنانچه مفسران بزرگ اهل سنت از این آیه همین مطلب را استنباط کرده‌اند که نام چند تن از آن‌ها را ذکر می کنیم:

1 . محمد بن جریر طبری (متوفای 310هـ) :

       طبری ، مفسر مشهور اهل سنت در باره این آیه می‌نویسد :

       النبی أولى بالمؤمنین ... یقول تعالى ذکره النبی محمد أولى بالمؤمنین یقول أحق بالمؤمنین به من أنفسهم أن یحکم فیهم بما یشاء من حکم فیجوز ذلک علیهم .

       کما حدثنی یونس قال أخبرنا بن وهب قال قال بن زید النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم کما أنت أولى بعبدک ما قضى فیهم من أمر جاز کما کلما قضیت على عبدک جاز .

    در این آیه: النبی اولی بالمؤمنین ... خداوند پیامبر را سزاوارتر از مؤمنان بر جانشان دانسته و او را شایسته تر می داند تا آنچه لازم می داند در حق آنان انجام دهد.

        الطبری ، محمد بن جریر بن یزید بن خالد أبو جعفر ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن ، ج 21 ، ص 122 ، ناشر : دار الفکر - بیروت – 1405هـ .

2 . ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای774هـ) :

       و در تفسیر این آیه می‌نویسد :

       النبی أولى بالمؤمنین ... قد علم تعالى شفقة رسوله صلى الله علیه وسلم على أمته ونصحه لهم فجعله أولى بهم من أنفسهم وحکمه فیهم کان مقدما على اختیارهم لأنفسهم کما قال تعالى «فلا وربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما » .

    خداوند مهربانی و دلسوزی رسولش را در باره امتش می داند و لذا او را سزاوارتر از خود آنان می داند و فرمان او را در حق آنان مقدم دانسته است.

        القرشی الدمشقی ، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ) ، تفسیر القرآن العظیم ، ج 3 ، ص 468 ،  ناشر : دار الفکر - بیروت – 1401هـ .

3 . ظهیر الدین بغوی (متوفای516هـ) :

       بغوی شافعی که از او با عنوان «محیی السنة» یاد می‌کنند ، در تفسیر آیه می‌گوید :

       قوله عز وجل « النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم » یعنی من بعضهم ببعض فی نفوذ حکمه فیهم ووجوب طاعته علیهم وقال ابن عباس وعطاء یعنی إذا دعاهم النبی صلى الله علیه وسلم ودعتهم أنفسهم إلى شیء کانت طاعة النبی صلى الله علیه وسلم أولى بهم من أنفسهم قال ابن زید النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم فیما قضى فیهم کما أنت أولى بعبدک فیما قضیت علیه وقیل هو أولى بهم فی الحمل على الجهاد وبذل النفس دونه .

    فرمان رسول خدا بر افراد امت از فرمان بعضی از آنان نسبت به دیگری نافذترو اطاعتش بر همگان واجب است، ابن عباس و عطاء گفته اند: معنای آیه این است که چون رسول خدا آنان را به کاری فرا خواند و نفس آنان به چیزی دیگر  پس اطاعت رسول بر آنان واجب و مقدم است، ابن زید گفته است: اولویت رسول خدا در قضاوت و حکم او است همانگونه که دستور ارباب نسبت به بنده اش تقدم و اولویت دارد، و گفته شده است: اولویت دفاع و تقدیم جانشان در راه او است.  

        البغوی ، ظهیر الدین أبو محمد الحسین ابن مسعود الفراء ، تفسیر البغوی ، ج 3 ، ص 507 ،  تحقیق : خالد عبد الرحمن العک ، ناشر : دار المعرفة - بیروت .

4 . قاضی عیاض (متوفای 544هـ) :

       وی در کتاب مشهور الشفاء «أولی بالمؤمنین» را این گونه تفسیر می‌کند :

       قال أهل التفسیر : أولى بالمؤمنین من أنفسهم : أی ما أنفذه فیهم من أمر فهو ماض علیهم کما یمضی حکم السید على عبده .

    مفسران اولویت رسول خدا را در نفوذ فرمانش مانند اطاعت برده از اربابش دانسته اند.

        القاضی عیاض ، أبو الفضل عیاض بن موسى بن عیاض الیحصبی السبتی ، کتاب الشفا ، ج 1  ، ص 49   .

5 . عبد الرحمن بن جوزی (متوفای 597 هـ) :

       وی در تفسیر این آیه می‌نویسد :

       قوله تعالى « النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم » أی احق فله أن یحکم فیهم بما یشاء قال ابن عباس إذا دعاهم إلى شئ ودعتهم أنفسهم إلى شئ کانت طاعته أولى من طاعة أنفسهم وهذا صحیح فان أنفسهم تدعوهم إلى ما فیه هلاکهم والرسول یدعوهم إلى ما فیه نجاتهم .

    این سخن خداوند که فرموده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم، به معنای سزاوارتر است، یعنی رسول خدا هرگونه که به خواهد می‌تواند در باره آنان فرمان دهد، ابن عباس گفته است: اگر رسول خدا مردم را به چیزی و نفس آنان به چیزی دیگر فرمان داد پیروی رسول مقدم و اولی است، سپس می‌گوید: این سخنی است صحیح، چرا که نفس مردم آنان را به چیزی می خواند که هلاکت و نابودی در آن است ولی رسول خدا به آنچه در آن نجات است دعوت می‌کند.

        إبن الجوزی ، عبد الرحمن بن علی بن محمد ، زاد المسیر فی علم التفسیر ، ج 6  ، ص 352 ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت ، الطبعة : الثالثة ، 1404هـ .

6 . أبو القاسم زمخشری (متوفای 538هـ) :

       زمخشری مفسر و أدیب پرآوازه اهل سنت در تفسیر آیه می‌نویسد :

       «النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ ( فی کل شیء من أمور الدین والدنیا ) منْ أَنفُسِهِمْ » ولهذا أطلق ولم یقید ، فیجب علیهم أن یکون أحبّ إلیهم من أنفسهم ، وحکمه أنفذ علیهم من حکمها ، وحقه آثر لدیهم من حقوقها ، وشفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها ، وأن یبدلوها دونه ویجعلوها فداءه إذا أعضل خطب ، ووقاءه إذا لقحت حرب ، وأن لا یتبعوا ما تدعوهم إلیه نفوسهم ولا ما تصرفهم عنه ، ویتبعوا کل ما دعاهم إلیه رسول الله صلى الله علیه وسلم وصرفهم عنه ، لأنّ کل ما دعا إلیه فهو إرشاد لهم إلى نیل النجاة والظفر بسعادة الدارین وما صرفهم عنه ، فأخذ بحجزهم لئلا یتهافتوا فیما یرمی بهم إلى الشقاوة وعذاب النار .

    رسول خدا در تمام مسائل مربوط به دنیا و آخرت مردم بر آنان اولویت دارد، به همین جهت هم بدون هیچگونه قیدی بیان شده است، بنا بر این بر امت واجب است که رسول خدا محبوب تر از خودشان نزد آنان باشد و دستور و حکم او نافذتر و حقوق او برتر و مهربانی به او مقدم و جانشان را نثارش نمایند و در هنگام جنگ او را محافظت کنند و از خواهشهای نفسانی و آنچه که آنان را از وی دور کند پیروی نکنند و از هر آنچه که آنان را به او فرا خواند متابعت نمایند زیرا او آنان را به سعادت دنیا و آخرت دعوت می‌کند و از عذاب آتش دور می‌نماید.

        الزمخشری الخوارزمی ، أبو القاسم محمود بن عمر  ، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل ، ج 3  ، ص 531 ، تحقیق : عبد الرزاق المهدی ، بیروت ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی .

7 . أبی البرکات نسفی (متوفای 710هـ) :

       نسفی می‌گوید :

       «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم»  أى أحق بهم فى کل شیء من أمور الدین والدنیا وحکمه أنفذ علیهم من حکمها فعلیهم ان یبذلوها دونه ویجعلوها فداءه .

    پیامبر اولی به مؤمنان از جان آنان است معنای آن این است که در همه چیز از امور دنیا و آخرت بر آنان تقدم و برتری دارد و دستور و حکم او نافذتر است، پس بر آنان واجب است جانشان را فدای او کنند.

        النسفی  ، أبی البرکات عبد الله ابن أحمد بن محمود ، تفسیر النسفی ، ج 3  ، ص 297 .

8 . أبی حیان اندلسی (متوفای 745هـ) :

       وی در تفسیر آیه می‌گوید :

       «أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ» : أی فی کل شیء ، ولم یقید . فیجب أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم ، وحکمه أنفذ علیهم من حکمها ، وحقوقه آثر ، إلى غیر ذلک مما یجب علیهم فی حقه .

    پیامبر بر مؤمنان در همه چیز بدون هیچ تقییدی برتری دارد، پس واجب است از جانشان نزد آن محبوب تر و حکمش نافذتر وحقوقش رعایت بیشتری داشته باشد.

        أبی حیان الأندلسی ، محمد بن یوسف  ، تفسیر البحر المحیط ، ج 7  ، ص 297 ، تحقیق : الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق 1) د.زکریا عبد المجید النوقی 2) د.أحمد النجولی الجمل ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ -2001م  .

9 . ابن قیم الجوزیة (متوفای 751هـ) :

       زرعی دمشقی ، معروف به ابن قیم جوزی ، ادیب ، مفسر ، فقیه ، متکلم و محدث مشهور حنبلی که از شاگردان ابن تیمیه و ناشر افکار او به شمار می‌رود ، در کتاب زاد المهاجر در تفسیر این آیه می‌نویسد :

       وقال تعالى «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» وهو دلیل على ان من لم یکن الرسول اولى به من نفسه فلیس من المؤمنین وهذه الاولویة تتضمن امورا :

       منها : ان یکون احب إلى العبد من نفسه لان الاولویة اصلها الحب ونفس العبد احب له من غیره ومع هذا یجب ان یکون الرسول اولى به منها واحب الیه منها فبذلک یحصل له اسم الایمان .

       ویلزم من هذه الاولویة والمحبة کمال الانقیاد والطاعة والرضا والتسلیم وسائر لوازم المحبة من الرضا بحکمه والتسلیم لامره وایثاره على ما سواه .

       ومنها ان لایکون للعبد حکم على نفسه اصلا بل الحکم على نفسه للرسول صلى الله علیه وسلم یحکم علیها اعظم من حکم السید على عبده أو الوالد على ولده فلیس له فی نفسه تصرف قط الا ما تصرف فیه الرسول الذی هو اولى به منها .

    النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم، دلیل بر این است که هر کس پیامبر خدا را بر خودش مقدم نداند مؤمن نیست و این اولویت مستلزم چند امر است:

    1 . باید رسول خدا را از خودش بیشتر دوست داشته باشد، چون اولویت و برتری دادن اساس آن به محبت و دوستی است و طبیعی است که هر کس نفس خودش را بیش از دیگران دوست دارد و وقتی که رسول خدا را در دوست داشتن بر خودش مقدم بداند مؤمن بودن هم تحقق پیدا می‌کند، و نشان پیروی و رضایت و تسلیم در برابر فرمان او خواهد بود.

    2 . خودش را در برابر رسول خدا چیزی نداند بلکه دستور او را مهمتر از فرمان ارباب به بنده اش یا پدر نسبت به فرزندش بداند، و هیچگونه حقی برای خودش در برابر فرمان رسول خدا قائل نباشد.

        الزرعی ، محمد بن أبی بکر أیوب أبو عبد الله (معروف به ابن قیم الجوزیة) ، الرسالة التبوکیة زاد المهاجر إلى ربه ، ج 1 ، ص 29 ، تحقیق : د. محمد جمیل غازی ، ناشر : مکتبة المدنی - جدة .

10 . ملا علی قاری (متوفای 1014هـ) :

       ملا علی هروی مشهور به قاری می‌گوید :

       «أولى بالمؤمنین من أنفسهم» أی أولى فی کل شیء من أمور الدین والدنیا ، ولذا أطلق ولم یقید فیجب علیهم أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم وحکمه أنفذ علیهم من حکمها ، وحقه آثر لدیهم من حقوقها وشفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها .

    رسول خدا در همه امور اعم از دین و دنیا برتر است، به همین جهت هم مطلق آمده است و هیچ قیدی در آن نیست، پس واجب است که نبی را از خودشان بیشتر دوست داشته باشند و حکم او را در حق خویش نافذ وحقوق او را مقدم بر حقوق خویش و محبت به او را بر بر محبت خودشان اولی قرار دهند.

        ملا علی القاری ، علی بن سلطان محمد ، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح ، ج 6  ، ص 297 ، تحقیق : جمال عیتانی ، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ - 2001م  .

11 . شوکانی (متوفای 1250هـ) :

       محمد بن علی شوکانی آیه را این گونه تفسیر می‌کند :

       «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» أى هو أحق بهم فى کل أمور الدین والدنیا وأولى بهم من أنفسهم فضلا عن أن یکون أولى بهم من غیرهم فیجب علیهم أن یؤثروه بما أراده من أموالهم وإن کانوا محتاجین إلیها ویجب علیهم أن یحبوه زیادة علی حبهم أنفسهم ویجب علیهم أن یقدموا حکمه علیهم على حکمهم لأنفسهم .

       وبالجملة فإذا دعاهم النبى صلى الله علیه وسلم لشىء ودعتهم أنفسهم إلى غیره وجب علیهم أن یقدموا مادعاهم إلیه ویؤخروا مادعتهم أنفسهم إلیه ویجب علیهم أن یطیعوه فوق طاعتهم لأنفسهم ویقدموا طاعته على ماتمیل إلیه أنفسهم وتطلبه خواطرهم .

    پیامبر بر جان مؤمنان از خودشان اولی است به این معنی است که سزاوارتر است نسبت به آنان در تمام امور دین و دنیا چه برسد به این که اولی از دیگران به آنان باشد پس واجب است که در بذل مال اگر چه خودشان نیازمند باشند او را مقدم بدارند و او را بیش از خودشان دوست داشته باشند و حکم او را مهمتر از هر حکمی بدانند.

    پس اگر پیامبر فرمانی داد و نفسشان فرمانی دیگر باید فرمان او را ترجیح دهند و حتی بیشتر از قدرتشان باید از وی اطاعت نمایند.

        الشوکانی ، محمد بن علی بن محمد ، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر ، ج 4  ، ص 261 ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

12 . حسن خان فتوحی (متوفای1307هـ) :

       وی می‌گوید :

       قال تعالى «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» فإذا دعاهم لشیء ودعتهم أنفسهم إلى غیره وجب علیهم أن یقدموا ما دعاهم إلیه ویؤخروا ما دعتهم أنفسهم إلیه ویجب علیهم أن یطیعوه فوق طاعتهم لأنفسهم ویقدموا طاعته على ما تمیل إلیه أنفسهم وتطلبه خواطرهم .

    اگر نفس مؤمنان آنان را به کاری فرمان دهد و رسول خدا به فرمانی دیگر واجب است امر او را برتر بدانند وبیشتر از توانشان او را اطاعت نمایند.

        الفتوحی ، السید محمد صدیق حسن خان ، حسن الأسوة بما ثبت من الله ورسوله فی النسوة ، ج 1  ، ص 182 ، تحقیق : الدکتور- مصطفى الخن/ ومحی الدین ستو ناشر : مؤسسة الرسالة – بیروت ،  الطبعة : الخامسة ، 1406هـ/ 1985م .

       از مجموع سخنان بزرگان از مفسران اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که اولویت در این آیه به این معنی است که پیروی و اطاعت از رسول خدا بر همه مسلمانان واجب است و آن حضرت می‌تواند در تمام امور مسلمانان تصرف نماید و در اداره امور آن‌ها از خودشان سزاوارتر است .

       رسول خدا صلی الله علیه وآله در واقعه غدیر خم همین حقیقت را برای مردم بیان فرمود و بر اثبات آن از مردم اقرار گرفت و سپس همان اولویتی را که بر مردم به حکم قرآن داشت برای امیر مؤمنان علیه السلام نیز اعلام و ثابت کرد .

       پس با قدرت و قوت باید بگوئیم که عصاره و نتیجه فرمایش رسول خدا این است که‌ همان ولایتی را که خداوند در قرآن کریم برای من ثابت فرموده است و شما را موظف به اطاعت کرده است‌ ، همان ولایت برای امیر مؤمنان علیه السلام نیز ثابت است و شما وظیفه دارید که از او نیز اطاعت کرده و ولایت او را به پذیرید .

شاهد دوم : نزول آیه بلاغ قبل از قضیه غدیر :

       بعد از خاتمه یافتن حجة الوداع ، رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه بازگشت به مدینه این آیه و پیام الهی را از جبرئیل در یافت نمود:

       یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ . المائده / 67 .

    اى پیامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى . و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مى‏دارد . آرى ، خدا گروه کافران را هدایت نمى‏کند .

       خداوند در این آیه فرمان ابلاغ امر مهمی را می‌دهد که از نظر اهمیت همتراز با اصل رسالت آن حضرت است که اگر انجام نمی‌داد ، اصل رسالت آن حضرت از جانب خداوند زیر سؤال می‌رفت .

       روایاتی در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که ثابت می‌کند ، این آیه قبل از واقعه غدیر و در باره ولایت امیر مؤمنان علیه السلام نازل شده است :

1 . إبن أبی حاتم (متوفای 327 هـ) از أبو سعید خدری :

       حدثنا ابى ثنا عثمان بن حرزاد ، ثنا اسماعیل بن زکریا ، ثنا علی بن عابس عن الاعمش ابنی الحجاب ، عن عطیة العوفی عن ابى سعید الخدری قال : نزلت هذه الایة یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی بن ابى طالب .

    این آیه در شان علی بن ا ابی طالب نازل شده است.

        إبی أبی حاتم الرازی ، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس ، تفسیر ابن أبی حاتم ، ج 4 ، ص 1172 ، ح6609 ، تحقیق : أسعد محمد الطیب ، ناشر : المکتبة العصریة - صیدا .

تصحیح روایات تفسیر ابن ابی حاتم :

       وی در مقدمه تفسیر خود ، تمام روایات کتابش را در تفسیر آیات ، صحیح‌ترین روایت‌های ممکن می‌داند :

       فتحریت اخراج ذلک باصح الاخبار اسنادا ، واشبهها متنا ، فاذا وجدت التفسیر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم - لم اذکر معه احدا من الصحابة ممن اتى بمثل ذلک ، واذا وجدته عن الصحابة فان کانوا متفقین ذکرته عن اعلاهم درجة باصح الاسانید ، وسمیت موافقیهم بحذف الاسناد .

    صحیح ترین اخبار را از جهت سند و متن انتخاب کردم ؛ پس اگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنی در تفسیر دیدم و صحابه نیز سخنی داشته‌اند سخن رسول را ترجیح دادم ، و اگر از صحابه سخنی در تفسیر نقل کردم صحیح‌ترین آن را از جهت رتبه و درجه نقل کردم و نام موافقان آن را با حذف سند آورده‌ام .

        إبی أبی حاتم الرازی ، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس ، تفسیر ابن أبی حاتم ، ج 1 ، ص14 ، ح6609 ، تحقیق : أسعد محمد الطیب ، ناشر : المکتبة العصریة - صیدا .

       ابن تیمیه (متوفای 728هـ) تفاسیر اهل سنت از جمله تفسیر ابن أبی حاتم را جزء تفاسیری می‌داند که روایات آن در تفسیر قابل اعتماد و آنان را زبان راستگوی اسلام می داند :

       أئمة أهل التفسیر الذین ینقلونها بالأسانید المعروفة کتفسیر ابن جریج وسعید بن أبی عروبة وعبد الرزاق وعبد بن حمید و أحمد وإسحاق وتفسیر بقی بن مخلد وابن جریر الطبری ومحمد بن أسلم الطوسی وابن أبی حاتم وأبی بکر بن المنذر وغیرهم من العلماء الأکابر الذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر .

    پیشوایان از مفسران که تفسیرشان را با سندهای شناخته شده نوشته اند مانند: ابن جریح، سعید بن ابی عروه، عبد الرزاق ، عبد بن حمید ، احمد ، اسحاق ، بقی بن مخلد ، ابن جریر طبری ، محمد بن اسلم طوسی ، ابن ابی حاتم و ابوبکر بن منذر وغیر آنان از دانشمندان و بزرگانی که زبان راستگوی اسلام بودند و محتوای تفاسیرشان مورد اعتماد است.

        إبن تیمیة الحرانی ، أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ، منهاج السنة النبویة ، ج 7  ، ص 179 ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ .

       بنابراین ، ابن أبی حاتم که به گفته ابن تیمیه ، زبان راستگوی اسلام است ، این روایت را «اصح الأسانید» می‌داند ؛ از این رو نباید در اعتبار آن تردید کرد .

2 . حاکم حسکانی (متوفای ق 5) از عبد الله بن عباس :

       حدثنی محمد بن القاسم بن أحمد فی تفسیره قال : حدثنا أبو جعفر محمد بن علی الفقیه ، قال : حدثنا أبی قال : حدثنا سعد بن عبد الله قال : حدثنا أحمد بن عبد الله البرقی ، عن أبیه ، عن خلف بن عمار الأسدی عن أبی الحسن العبدی عن الأعمش ، عن عبایة بن ربعی : عن عبد الله بن عباس عن النبی (ص) [ وساق ] حدیث المعراج إلى أن قال : وإنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا ، وإنک رسول الله وإن علیا وزیرک .

       قال ابن عباس : فهبط رسول الله فکره أن یحدث الناس بشئ منها إذ کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة حتى مضى [ من ] ذلک ستة أیام ، فأنزل الله تعالى : ( فلعلک تارک بعض ما یوحى إلیک ) فاحتمل رسول الله [ صلى الله علیه وآله وسلم ] حتى کان یوم الثامن عشر ، أنزل الله علیه ( یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک ) ثم إن رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) أمر بلالا حتى یؤذن فی الناس أن لا یبقى غدا أحد إلا خرج إلى غدیر خم ، فخرج رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) والناس من الغد ، فقال : یا أیها الناس إن الله أرسلنی إلیکم برسالة وإنی ضقت بها ذرعا مخافة أن تتهمونی وتکذبونی حتى عاتبنی ربی فیها بوعید أنزله علی بعد وعید ، ثم أخذ بید علی بن أبی طالب فرفعها حتى رأى الناس بیاض إبطیهما [ إبطهما " خ " ] ثم قال : أیها الناس الله مولای وأنا مولاکم فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله . وأنزل الله : ( الیوم أکملت لکم دینکم ) .

    خداوند در حدیث معراج به پیامبرش فرمود : من پیامبری مبعوث نمی‌کنم مگر آنکه جانشینی برای وی قرار می دهم و تو ای رسول من جانشین تو علی است .

    ابن عباس می‌گوید : رسول خدا به زمین بازگشت ؛ ولی از ذکر این قضیه به دلیل این که مردم به تازگی از جاهلیت عبور کرده بودند ، اکراه داشت تا آنکه شش روز گذشت ، آیه نازل شد که : تو شاید برخی از آنچه را که بر تو نازل می‌شود ترک کنی و ابلاغ نکنی ، رسول خدا صبر کرد تا این که روز هجدهم فرا رسید، خداوند این آیه را نازل فرمود: ای رسول آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن، رسول خدا به بلال دستور داد تا به همه مردم ابلاغ کند که فردا همه در غدیر خم جمع شوند، رسول خدا و مردم همه به طرف غدیر خم حرکت کردند.

    در این سرزمین خطاب به مردم فرمود : ای مردم خداوند به من ماموریتی داده است که از ابلاغ آن بیم دارم ، چرا که می ترسم مرا متهم کنید و آن را نپذیرید ، تا آنجا که خداوند مرا سرزنش و تهدید فرموده است ، سپس دست علی را گرفت و بلند کرد بگونه ای که سفیدی زیر بغل او دیده می شد ، آنگاه فرمود : ای مردم خدا مولای من و من مولای شما هستم ، پس هر کس من مولای او هستم علی مولای او است ، خداوندا دوست بدار آنکه علی را بر ولایتش دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد ، و یاری کن آنکه او را یاری نماید ، و ذلیل فرما آنکه ذلت او را به خواهد ، سپس این آیه نازل شد : امروز دین شما را کامل نمودم .

        الحاکم الحسکانی ، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری ، شواهد التنزیل ، ج 1 ص 258 ، ح250 ، تحقیق : الشیخ محمد باقر المحمودی ، ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة ، الطبعة : الأولى ، 1411 - 1990 م .

3 . ثعلبی (متوفای 427 هـ) از عبد الله بن عباس :

       روى أبو محمد عبداللّه بن محمد القاینی نا أبو الحسن محمد بن عثمان النصیبی نا : أبو بکر محمد ابن الحسن السبیعی نا علی بن محمد الدّهان ، والحسین بن إبراهیم الجصاص قالانا الحسن بن الحکم نا الحسن بن الحسین بن حیان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس فی قوله «یا أیها الرسول بلغ» قال : نزلت فی علی ( رضی الله عنه ) أمر النبی صلى الله علیه وسلم أن یبلغ فیه فأخذ ( علیه السلام ) بید علی ، وقال : ( من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم والِ من والاه وعادِ من عاداه ) .

    ابن عباس گفته است : آیه بلاغ در باره علی نازل شده است ، رسول خد صلی الله علیه و آله مامور شد تا آن را به مردم ابلاغ کند ، دست علی را گرفت و فرمود : هر کس من مولا و پیشوای او هستم علی مولای او است، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد.

        الثعلبی النیسابوری ، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم ، الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی ) ، ج 4  ، ص 92 ،  تحقیق : الإمام أبی محمد بن عاشور ، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ-2002م .

4 .  ثعلبی از امام باقر علیه السلام :

       وقال أبو جعفر محمد بن علی : معناه : بلّغ ما أنزل إلیک فی فضل علی بن أبی طالب ، فلما نزلت الآیة أخذ ( علیه السلام ) بید علی ، فقال : «من کنت مولاه فعلی مولاه».

    امام باقر علیه السلام فرموده است: معنای آیه چنین است:  آنچه در برتری علی بر تو نازل شده است ابلاغ کن، پس از نزول آیه دست علی را گرفت و فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم علی مولای او است.

        تفسیر الثعلبی ، ج 4  ، ص 92 .

5 . واحدی نیسابوری (متوفای468هـ) از أبی سعید خدری :

       واحدی نیسابوری می‌نویسد :

       أخبرنا أبو سعید محمد بن علی الصفار قال : أخبرنا الحسن بن أحمد المخلدی قال : أخبرنا محمد بن حمدون بن خالد قال : حدثنا محمد بن إبراهیم الخلوتی قال : حدثنا الحسن ابن حماد سجادة قال : حدثنا علی بن عابس ، عن الأعمش وأبی حجاف ، عن عطیة ، عن أبی سعید الخدری قال : نزلت هذه الآیة - یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک - یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب رضی الله عنه .

    ابو سعید خدری گفته است : این آیه : « ای پیامبر آنچه که از طرف خداوند بر تو نازل شده است ابلاغ کن» در غدیر خم و در باره علی بن ابی طالب نازل شده است.

        الواحدی النیسابوری ، أبی الحسن علی بن أحمد ، أسباب نزول الآیات ، ص 135 ، ناشر : مؤسسة الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع – القاهرة ،  1388 - 1968 م .

       با توجه به این نقل از کتاب اسباب النزول نیسابوری ، بی مناسبت نخواهد بود که به فلسفه نگارش آن از زبان خودش نیز نیم نگاهی داشته باشیم .

تصحیح اسانید اسباب النزول :

       وأما الیوم فکل أحد یخترع شیئا ویختلق إفکا وکذبا ملقیا زمامه إلى الجهالة ، غیر مفکر فی الوعید للجاهل بسبب الآیة وذلک الذی حدا بی إلى إملاء هذا الکتاب الجامع للأسباب ، لینتهى إلیه طالبو هذا الشأن والمتکلمون فی نزول القرآن ، فیعرفوا الصدق ویستغنوا عن التمویه والکذب ، ویجدوا فی تحفظه بعد السماع والطلب .

    امروز هر کسی سخنی جعل می‌کند و دروغی را در شان نزول آیات می بافد که نتیجه آن جز جهالت و نادانی نیست و در عاقبت این کار اندیشه نمی‌شود ، به همین جهت کتابی را نوشتم که شان نزول‌ها را در خود جمع کرده باشد تا جویندگان و دوست داران شان نزول‌ها راستی ها را در یابند و دروغ‌ها را بشناسند و گمشده خویش را در یابند .

        الواحدی النیسابوری ، أبی الحسن علی بن أحمد ، أسباب نزول الآیات ، ص 5  ، ناشر : مؤسسة الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع – القاهرة ،  1388 - 1968 م .

6 . ابن عساکر (متوفای 571هـ) از أبی سعید خدری :

       ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق می‌نویسد :

       أخبرنا أبو بکر وجیه بن طاهر أنا أبو حامد الأزهری أنا أبو محمد المخلدی أنا أبو بکر محمد بن حمدون نا محمد بن إبراهیم الحلوانی نا الحسن بن حماد سجادة نا علی بن عابس عن الأعمش وأبی الجحاف عن عطیة عن أبی سعید الخدری قال نزلت هذه الایة ( یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک)  على رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب .

    از ابوسعید خدری نقل است که گفت: آیه بلاغ در غدیر خم در باره علی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.

        ابن عساکر الشافعی  ، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله ، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 42  ، ص 237 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری ، ناشر : دار الفکر - بیروت - 1995 م .

بررسی سند روایت ابن عساکر :

       أخبرنا أبو بکر وجیه بن طاهر أنا أبو حامد الأزهری أنا أبو محمد المخلدی أنا أبو بکر محمد بن حمدون نا محمد بن إبراهیم الحلوانی نا الحسن بن حماد سجادة نا علی بن عابس عن الأعمش وأبی الجحاف عن عطیة عن أبی سعید الخدری .

أبوبکر وجیه بن طاهر (541هـ) :

       الشیخ العالم العدل مسند خراسان أبو بکر أخو زاهر الشحامی النیسابوری من بیت العدالة والروایة .

       اولین راوی با عنوان استاد ، دانشمند ، عادل ، و از خاندان عدالت و روایت توصیف شده است . 

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 20 ، ص 109 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ.

أبوحامد الأزهری (463هـ) :

       الأزهری العدل المسند الصدوق أبو حامد أحمد بن الحسن بن محمد ابن الحسن بن أزهر الأزهری النیسابوری الشروطی من أولاد المحدثین سمع من أبی محمد المخلدی وأبی سعید بن حمدون وأبی الحسین الخفاف وله أصول متقنة .

    ازهری با وصف عادل ، راستگو ، وصاحب کتابهایی استوار شهرت یافته است.

        سیر أعلام النبلاء ، ج 18 ، ص 254 .

أبو محمد المخلدی (387هـ) :

       المخلدی الامام الصدوق المسند أبو محمد الحسن بن أحمد بن محمد بن الحسن بن علی بن مخلد بن شیبان المخلدی النیسابوری العدل شیخ العدالة وبقیة اهل البیوتات .

    مخلدی پیشوایی راستگو و استاد در عدالت در بین دیگر خاندانها بود.

        سیر أعلام النبلاء ، ج 16 ، ص 539 .

أبوبکر محمد بن حمدون خالد (320هـ) :

       محمد بن حمدون بن خالد بن یزید الحافظ الکبیر أبو بکر النیسابوری أحد الأثبات .

    محمد بن حمدون بن خالد بن یزید حافظ بزرگ و یکی از استوانه ها است.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) ، تذکرة الحفاظ ، ج 3  ، ص 807 ، رقم : 796 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى .

       محمد بن حمدون ابن خالد الحافظ الثبت المجود ... قال الحاکم کان من الثقات الاثبات الجوالین فی الاقطار عاش سبعا وثمانین سنة وقال أبو یعلى الخلیلی حافظ کبیر .

    حاکم در باره وی گفته است: محمد بن حمدون بن خالد از معتمدین و از گردشگران بود که هشتاد و هفت سال عمر کرد، ابو یعلی خلیلی گفته است: او حافظی بزرگ بود.

        سیر أعلام النبلاء ، ج 15  ، ص 60 .

محمد بن ابراهیم الحلوانی :

       ذهبی در باره او می‌گوید :

       محمد بن إبراهیم . أبو بکر الحلوانیّ قاضی بلخ . حدَّث ببغداد فی أواخر عمره عن : أبی جعفر النفیلیّ ، وأحمد بن عبد الملک بن واقد الحرّانیّ . وعنه : إسماعیل الصّفّار ، وعثمان بن السّمّاک ، وحمزة العقبیّ . وثّقه الخطیب .

    محمدبن ابراهیم حلوانی در بلخ قاضی بود و در اواخر عمرش در بغداد حدیث می گفت، وخطیب او را توثیق کرده است.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 20  ، ص 279 ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

       و ابن جوزی (متوفای 597هـ) می‌گوید :

       محمد بن إبراهیم بن عبد الحمید أبو بکر الحلوانی قاضی بلخ ، سکن بغداد ... وکان ثقة .

    ابو بکر حلوانی سمت قضاوت در بلخ داشت در بغداد ساکن شد و ثقه بود.

        إبن جوزی ، عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج  ،  المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم ، ج 12  ، ص 279 ،  ناشر : دار صادر - بیروت الطبعة : الأولى ، 1358.

حسن بن حماد سجادة (241هـ) :

       ذهبی (متوفای 748 هـ) در باره او می‌گوید:

       الحسن بن حماد بن کسیب أبو علی الحضرمی سجادة عن أبی خالد الأحمر وابن المبارک والمحاربی وعنه أبو داود وابن ماجة وأبو یعلى وابن صاعد ثقة صاحب سنة توفی 241 د س ق .

    حسن بن حماد ثقه که در بغداد در سال 241 در گذشت.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 1  ، ص 323 ، رقم : 1024 ، ، تحقیق : محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413 - 1992 .

       الحسن بن حماد بن کسیب بالمهملة وموحدة مصغر الحضرمی أبو علی البغدادی یلقب سجادة صدوق من العاشرة مات سنة إحدى وأربعین د س ق .

    حسن بن حماد راستگو و از طبقه دهم بود که در سال 41 در گذشت.

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) ، تقریب التهذیب ، ج 1 ، ص 160 ، رقم : 1230 ، تحقیق : محمد عوامة ، ناشر : دار الرشید - سوریا ، الطبعة : الأولى ، 1406 - 1986 .علی بن عابس :

       عده‌ای  از علمای اهل سنت روایات او را معتبر دانسته‌اند ؛ چنانچه دارقطنی می‌نویسد :

       و[سألته] عن علی بن عابس فقال کوفی یعتبر به .

    از علی بن عابس در باره وی سؤال کردم: گفت: حسن بن حماد اهل کوفه و عدالتش مورد تایید است .

        الدارقطنی البغدادی  ، علی بن عمر أبو الحسن (متوفای 385هـ) ، سؤالات البرقانی ، ج 1  ، ص 52 ، رقم : 364  ، تحقیق : د. عبدالرحیم محمد أحمد القشقری ، ناشر : کتب خانه جمیلی - باکستان ، الطبعة : الأولى ، 1404هـ .

       جمله «یعتبر به» از الفاظ تعدیل است ؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی این جمله را در مرتبه سوم از مراتب تعدیل قرار داده است :

       وأدناها [أی أدنى مراتب التعدیل] ما أشعر بالقرب من أسهل التجریح، کشیخ ویروی حدیثه ویعتبر به ونحو ذلک، وبین ذلک مراتب لا تخفى».

    نازلترین درجه تعدیل راوی استفاده از تعابیری است همچون: شیخ، حدیثش روایت می‌شود و به حدیثش توجه می‌شود و امثال ذالک که البته هر یک از اینها رتبه و درجه ای را می رساند.

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) ، نزهة النظر: ص141 ، مکتبة ابن تیمیة ـ القاهرة .

       و حلبی نیز در قفو الأثر می‌نویسد :

       وأدناها ما أشعر بالقرب من أسهل التجریح کشیخ ویروى حدیثه ویعتبر به .

    پائین ترین این الفاظ آن چیزی است که اعلان به قرب راوی و محدث در بدست آوردن اعتبار که ساده ترین روش مجروح دانستن نیز هست می‌کند مانند: شیخ، حدیثش روایت می‌شود و به او اعتنا می‌شود.

        الحلبی الحنفی ، رضی الدین محمد بن إبراهیم (متوفای 971هـ) ، قفو الأثر فی صفوة علوم الأثر ، ج 1  ، ص 116 ، تحقیق : عبد الفتاح أبو غدة ، ناشر : مکتبة المطبوعات الإسلامیة - حلب الطبعة : الثانیة ، 1408هـ .

       بنابراین ، دلیلی برای تضعیف علی بن عابس وجود ندارد و صرف این که روایاتی در فضائل امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده است ، نمی‌تواند دلیل قابل قبولی برای تضعیف وی باشد .

سلیمان الأعمش :

       سلیمان الأعمش از روات بخاری و مسلم است و در وثاقت وی تردیدی نیست .

أبی الحجاف :

       ذهبی در باره او می‌نویسد :

       داود بن أبی عوف أبو الجحاف البرجمی مولاهم الکوفی عن أبی حازم الأشجعی وشهر وعنه السفیانان وعلی بن عابس وثقه أحمد ویحیى وقال أبو حاتم صالح الحدیث قلیله .

    ابو الجحاف اهل کوفه است و احمد ویحیی او را توثیق کرده‌اند و ابو حاتم گفته است: صلاحیت نقل روایت را دارد.

        الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 1  ، ص 381 ، رقم :‌ 1457 ، تحقیق : محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة  ، الطبعة : الأولى ، 1413 – 1992 م .

عطیة العوفی :

       ابن حجر عسقلانی در ترجمه او می‌نویسد :

       وقال بن سعد خرج عطیة مع بن الأشعث فکتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن یعرضه على سب علی فإن لم یفعل فاضربه أربعمائة سوط واحلق لحیته فاستدعاه فأبى أن یسب فأمضى حکم الحجاج فیه ثم خرج إلى خراسان فلم یزل بها حتى ولی عمر بن هبیرة العراق فقدمها فلم یزل بها إلى أن توفی سنة 111 وکان ثقة إن شاء الله وله أحادیث صالحة.

    عطیه با پسر اشعث در کوفه خروج کرد، حجاج به محمد بن قاسم در نامه ای دستور داد تا او را بر دشنام دادن به علی(علیه السلام) وادار نماید که اگر سرپیچی کرد چهار صد تازیانه بر وی بزند و ریشش را بتراشد، محمد بن قاسم او را احضار کرد و فرمان را گوشزد نمود اما عطیه نپذیرفت و لذا دستور حجاج را اجرا کرد، عطیه از کوفه هجرت کرد و به خراسان رفت و تا زمانی که عمربن هبیره والی بغداد شد در خراسان ماند سپس به عراق بازگشت تا در سال 111 از دنیا رفت، عطیه فردی مورد اعتماد بود و احادیث شایسته ای دارد.

        العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) ، تهذیب التهذیب ، ج 7  ، ص 201 ، ناشر : دار الفکر - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1404 - 1984 م .

       ترمذی بعد از نقل روایتی که در سند آن عطیه عوفی وجود دارد می‌گوید :

       هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ .

    این حدیثی است حسن و صحیح.

        الترمذی السلمی ، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای279هـ) ،  الجامع الصحیح سنن الترمذی ، ج 4 ، ص 670 ، ح 2522 ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

       و أبو الحسن عجلی در باره عطیه می‌گوید :

       عطیة العوفی کوفى تابعی ثقة ولیس بالقوی .

    عطیه عوفی کوفی از تابعان وثقه است اگر چه قوی نیست.

        معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم ، ج 2 ، ص 140 ، رقم :‌ 1255 ، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلی الکوفی نزیل طرابلس الغرب (متوفای261هـ ، ناشر : مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی .

       و ملا علی قاری در باره او می‌گوید :

       عطیة بن سعد العوفی ، وهو من أجلاء التابعین .

    عطیه از بزرگان تابعان است.

        ملا علی القاری ، علی بن سلطان محمد (متوفای1014هـ) ، شرح مسند أبی حنیفة ، ج 1 ، ص 292 ، ناشر : دار الکتب العلمیة ـ بیروت .

       نتیجه : سند روایت صحیح و روات آن‌همگی موثق هستند .

جمع بندی بحث سندی ، و قاعده : یقوی بعضها بعضا :

       با چشم پوشی از صحت سند روایت ابن عساکر و ... حتی اگر فرض کنیم که سند همه این روایات ضعیف باشد ، بازهم نمی‌توانیم از حجیت آن دست برداریم ؛ زیرا بر مبنای قواعد علم رجال اهل سنت ، اگر سند روایت از سه عدد گذشت ، و اگر همه آن‌ها ضعیف باشند ، یکدیگر را تقویت کرده و حجت می‌شود ؛ چنانچه العینی در عمدة القاری به نقل از نووی می‌نویسد :

       وقال النووی فی ( شرح المهذب ) : إن الحدیث إذا روی من طرق ومفرداتها ضعاف یحتج به ، على أنا نقول : قد شهد لمذهبنا عدة أحادیث من الصحابة بطرق مختلفة کثیرة یقوی بعضها بعضا ، وإن کان کل واحد ضعیفا .

    نووی در شرح مذهب گفته : اگر روایتی با سند‌های مختلف نقل شود ؛ ولی بعضی از روات آن ضعیف باشند ؛ بازهم به آن احتجاج می‌شود ، علاوه بر این که ما می‌گوییم : تعدادی احادیث از صحابه و از راه‌های گوناگونی نقل شده است که بعضی از آن بعضی دیگر را تقویت می کنند ؛ اگرچه هریک از آن احادیث  ضعیف باشند .

        العینی ، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ) ، عمدة القاری شرح صحیح البخاری ، ج 3  ، ص 307 ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .

       و ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی می‌نویسد :

       تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا فکیف إذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر فی حدیثهم الغلط .

    زیادی و تعدد راه‌های نقل حدیث بعضی بعض دیگر را تقویت می‌کند که خود زمینه علم به آن را فراهم می‌کند ؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند ؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی که تمام راویان آن افراد عادلی باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد .

        ابن تیمیه الحرانی ، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ) ، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة ، ج 18  ، ص 26 ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی ، ناشر : مکتبة ابن تیمیة ، الطبعة : الثانیة .

       و محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل بعد از نقل طرق یک روایت می‌گوید :

       وجملة القول : أن الحدیث طرقه کلها لا تخلو من ضعف ولکنه ضعف یسیر إذ لیس فی شئ منها من اتهم بکذب وإنما العلة الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر فی " علم المصطلح " أن الطرق یقوی بعضها بعضا إذا لم یکن فیها متهم .

    خلاصه آن که : تمام سند‌های این حدیث بدون ضعف نیست ؛ اگر چه ضعف مهمی نیست ؛ زیرا کسی که متهم به دروغ باشد ، در طرق حدیث وجود ندارد و علت ضعف یا ارسال آن است و یا کم حافظه بودن راوی .  از مسائل ثابت شده در علم رجال این است که سند های متعدد درصورتی که در سلسله سند فرد متهمی نباشد یکدیگر را تقویت می کنند .

        البانی ، محمد ناصر ، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل ، ج 1 ، ص 160 ، تحقیق : إشراف : زهیر الشاویش ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت - لبنان ، الطبعة : الثانیة ، 1405 - 1985 م .

       در نتیجه ، حتی اگر سند تمامی این روایات ضعیف نیز باشد‌ ، بازهم حجت و قابل استدلال هستند .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۲
فرزند سجّاده . . .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">