تو آزادی...
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۴۵ ب.ظ
امام علیه السلام کنیزى داشت که هر وقت مىخواست براى نماز وضو بسازد، آب به دست آن حضرت مىریخت (روزى مىخواست آب بریزد) ظرف آب از دستش به روى سر و صورت آن حضرت افتاد و شکست
کنیز بلافاصله گفت: خداى عز و جل مىفرماید: وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ
و امام علیه السلام در پاسخ فرمود
من خشمم را فرو خوردم
کنیز، از بردبارى و بزرگوارى امام، در طمع شد و درخواست مراحم بیشترى نموده و عرض کرد
و العافین عن النّاس
امام علیه السلام از روى لطف و محبت فرمود
خداوند از تو بگذرد
کنیز با شنیدن جمله امام، عرض کرد
و اللّه یحبّ المحسنین
امام علیه السلام با لطف و احسان بیشترى رو به کنیز کرد و فرمود
برو، تو آزادى
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ،ج1،ص:115
۹۳/۰۱/۱۹
اگر میلی برای پیوند لینک داشتی اول مارا با نام:
حسینی ها
و آدرس kenary.blog.ir
لینک کنید وبعد به هم بگویید که شمارا لینک کنم
با تشکر علیرضا علیرضا