خمسه آل عشق (یاحسین) . . .
عشق در شب عاشورا
در شب عاشورا عشق مهمان امام حسین علیه السلام می شود. در بزم سلحشوران، سفره ای گسترده از نوری می بیند که صورت دلدار، بی پرده در آن می درخشد و در آن بزم عارفانه، صدا و سوز وساز، آهنگ نماز امام حسین علیه السلام بود، تکبیر امام با قیام عرشیان همراه بود و ساکنان عالم ملکوت، مفتون ذکر و مناجات ولی اعظم خدا بودند. شب خیره خیره نگاهش را بر ناله ی آنان دوخته بود.
هر جوانِ این قافله، در گوشه ای تنها نشسته و دست از هستی و جان شسته، به ذکر یا رب یا رب مشغول است، دیده ی هر یک از اشک شوق تر، و دل در ترنّم وصال دلبر بود و نغمه ی دل انگیز قرآن با آه هر یک، دمساز شده بود.
در این فضای معنوی و عرفانی، عشق نزد مولایش رسید و زانوی ادب بر زمین کوبید، تا شرح حال او بنویسد. امام حسین علیه السلام به عشق فرمود: برای فردا خود را آماده کن و برای نگارش حماسه ی من در دفتر روزگار، نزد آموزگار عشق، زینب کبری سلام الله علیها برو، زیرا اوست که فنون عاشقی را انتشار و خون نامه را برای شهیدان امضاء می نماید و راه بعد از شهادت را در اسارت او طی نما و ناله ی او را نوای نی کن.
عشق آن شب گشته مهمان حسین شاهد بزم شهیدان حسین
سفره ای از نور را گسترده دید صورت دلدار را بی پرده دید
شد حسین با شور و آهنگ نماز اندر آن پرده مدار سوز و ساز
نغمه ی تکبیر چون برگفت امام عرشیان اندر پس او از قیام
در جماعت ساکنان نُه فلک سینه کوبان آمدند خیل ملک
اهل جنّت گشته اند مفتون او تشنه ی ذکر لب میگون او
چشمِ شب بر ناله ی او خیره شد ابر غم بر آسمان ها چیره شد
هر جوان در گوشه ای تنها نشست جملگی از شوق فردا مستِ مست
ذکر یا رب یا رب و حال و دعا کربلا را کرد معراج خدا
نغمه ی قرآن طنین انداز شد هرکس با آه خود دمساز شد
اشک شادی دیده را تر کرده بود جان هر یک میل دلبر کرده بود
عشق آمد با حسین شد روبرو تا نویسد شرح حالش مو به مو
گفت: خیز ای عشق خوش سودای من شو مهیّا از پی فردای من
شور ما و حال امشب را ببین در میان خیمه زینب را ببین
او فنون عاشقی انشاء کند بهرِ ما خون نامه را امضاء کند
راه ما را همره او طی نما ناله ی او را نوای نی نما
مطلب جالبی بود .
بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم
در کنار مسجد کوفه تو را گفتم سلام پاسخ از لبهات بشنیدم ولی نشناختم
در کنار مرقد شش گوشه جدت حسین خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم
در منی پیش تو بنشستم ندانستم تویی با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم
التماس دعا
یا حق